عاشقان ولایت

عاشق ولایت یعنی کسی که خونشان را در راه اسلام بدهد یعنی عمار ویاسر وسمیه

عاشقان ولایت

عاشق ولایت یعنی کسی که خونشان را در راه اسلام بدهد یعنی عمار ویاسر وسمیه

عاشقان ولایت

عاشقان ولایت : ولایت در لغت از ولی یعنی سرپرست گرفته شده است وعاشقان ولایت یعنی کسانی که به فرمان ولی فقیه خود با استکبار جهانی مبارزه می کنند یعنی شهدإ جنگ تحمیلی و انقلاب اسلامی که تا آخرین قطره خون خود را برای این مرز وبوم دادند. ارواح طیبه شهدإ صلوات...

طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات

 

تعداد بشاراتى که از پیامبر اکرم ( ص) درباره حضرت مهدى (ع) وارد شده ، بیش از آن است که در این مختصر گنجانده شود، ما از میان این احادیث تنها به ذکر چهل حدیثى که حافظ ابونعیم اصفهانى (متوفى 430هـ ) در کتاب اربعین حدیث فى المهدى ذکر المهدى و نعوته و حقیقة مخرجه جمع آورى کرده ، اکتفاء مى کنیم.

  مرحوم على بن عیسى اربلى در کتاب کشف الغمه مى نویسد: چهل حدیث درباره مهدى موعود به دست آورده ام که حافظ ابونعیم اصفهانى آنها را جمع آورى کرده و من هم به ترتیبى که او ذکر نموده ، مى آورم ولى از میان سلسله سند فقط شخص راوى که از پیغمبر روایت نموده است، نام مى بریم :

حدیث1- رفاه مردم در عصر امام زمان :

ابوسعید خدرى از پیامبر اکرم (ص) روایت کرده که فرمود :

یکون من امتى المهدى ان قصر عمره فسبع سنین و الافثمان و الافتسع یتنعم امتى فى زمانه نعیما لم یتنعموا مثله قطّ البر و الفاجر یرسل السماء علیهم مدراراً و الا تدخر الارض شیئاً من نباتها .  

مهدى از میان امت من برخاسته شود مدت سلطنت او هفت یا هشت یا نه سال مى باشد ، همه طبقات امت من در زمان ظهور او چنان در رفاه زندگى نمایند که قبل از وى هیچ بّر و فاجرى بدان نرسیده باشند، آسمان باران رحمت خود را بر آنان مى بارد و زمین از روئیدنیهاى خود چیزى فرو گذار نمى کند.


حدیث2- عدل مهدى (عج) : 

ابوسعید مى گوید پیغمبر فرمود: 

تملاء الارض ظلماً و جوراً فیقوم رجل من عترتى فیملاءها قسطاً و عدلاً یملک سبعاً او تسعاً .

زمین پر از ظلم و ستم گردد، پس مردى از عترت من قیام کند و آن را پر از عدل و داد گرداند و هفت یا نه سال سلطنت نماید.

حدیث3: 

و باز نقل کرده که پیغمبر(ص) فرموده :

لا تنقضى الساعة حتى یملک الارض رجل من اهل بیتى یملاء الارض  عدلاً کما ملئت جوراً یملک سبع سنین .

قیامت منقضى نخواهد شد تا این که مردى از اهل بیت من به سلطنت رسد و او زمین را پر از عدل و داد کند ، چنان که پر از ظلم شده باشد و مدت سلطنت هفت سال است .

حدیث4- مهدى فرزند فاطمه  زهرا (س) :

از امام زین العابدین و آن حضرت از پدرش روایت نموده که پیامبر اکرم (ص) به فاطمه زهرا (س)  فرموده : 

المهدى من ولدک .

( مهدى از فرزندان تو است ).

حدیث5- مهدى برگزیده خداست :

على بن هلال از پدرش روایت نموده که گفت در مرض پیامبر (ص) ، حضورش شرفیاب شدم ، دیدم فاطمه (س) در بالین پدرش نشسته و اشک مى ریزد چون صداى گریه اش بلند شد، پیامبر سر برداشت و فرمود:

فاطمه جان ! چرا گریه مى کنى ؟

عرض کرد: مى ترسم بعد ازشما احترام ما از دست برود ؟

فرمود : عزیزم ، مگر نمى دانى که خداوند به اعل زمین نگاه کرد و پدرت را از میان آنان برگزید، سپس نظر کرد و شوهرت را انتخاب کرد، و به من وحى فرمود که تو را به او تزویج کنم ؟

دخترم ! ما اهل بیتى هستیم که خداوند عزوجل هفت فضیلت به ما عطا فرموده که به هیچ کس قبل و بعد ازما عطا نفرموده است، و آن این که :

من خاتم پیامبران نزد خدا و بهترین آنها و محبوبترین بندگان مى باشم و با این امتیازات پدر تو مى باشم، جانشین من بهترین جانشینان پیغمبران و محبوبترین آنها نزد خداست، و او شوهر تو است شهید ما بهترین شهداء و محبوبترین آنان نزد خداوند است و او حمزه بن عبدالمطلب عموى پدر و شوهرت مى باشد، جعفربن ابیطالب که با دو بال در بهشت با فرشتگان پرواز مى کند پسر عموى پدرت و برادر شوهرت از ما است ، در سبط این امت که حسن و حسین دو فرزند تو و دو آقاى اهل بهشت مى باشند از ماست، و به خدا قسم که پدرشان افضل از آنهاست.

یا فاطمة و الذى بعثنى بالحق ان منهما مهدى هذه الامة اذا صارت الدنیا هرجاً و مرجاًًً و تظاهرت الفتن و انقطعت السبل و اغار بعضهم على بعض فلا کبیر یرحم صغیراً و لا صغیر یوقر کبیراً فیبعث الله عند ذلک منهما من یفتح حصون الضالة و قلوباً غلفاً یوم بالدین فى آخر الزمان کما قمت به فى آخر الزمان و یملاء الارض عدلاً کما ملئت جوراً .

اى فاطمه ! به خداوندى که مرا به راستى برانگیخته ، مهدى این امت نیز از ایشان مى باشد، موقعى که دنیا هرج و مرج شود و آشوبها پدید آید و راهها مسدود گردد و اموال یکدیگر را به غارت برند، نه بزرگتر به کوچکتر رحم کند و نه کوچکتر احترام بزرگتر را نگاه دارد، خداوند کسى را برانگیزد که قلعه هاى ضلالت و دلهاى قفل زده را بگشاید و اساس دین را در آخر الزمان استوار سازد، چنان که من در آخر الزمان پایدار گردم و زمین را پراز عدل نماید چنان که از ظلم پر شده باشد....

حدیث6- مهدى ، حسینى است :

در آن کتاب از حذیفة بن یمان روایت مى کند که گفت: پیامبر خطبه اى ایراد فرمود و آنچه مى باید اتفاق بیفتد به ما اطلاع داد سپس فرمود :

 لولم یبق من الدنیا الا یوم واحد لطول الله عزوجل ذلک الیوم حتى یبعث رجلاً من ولدى اسمه اسمى .

اگر از عمر دنیا جز یک روز بیشتر نمانده باشد. خداوند آن روز را چندان دراز گرداند تا مردى از اولاد من برانگیزد  که همنام من باشد.

 سلمان برخاست و عرض کرد: اى رسول خدا(ص) از کدام فرزند شما خواهد  بود؟ فرمود : از این فرزندم ، و دست روى شانه حسین (ع) گذاشت.

حدیث7- قریه اى که مهدى از آنجا قیام مى کند :

به سند خود از عبدالله بن عمر روایت نموده که گفت :

 یخرج المهدى من قریة یقال لها کرعة

مهدى از قریه اى قیام مى کند که آن را کرعه مى گویند .

حدیث8- ویژگیهاى حضرت :

همچنین حذیفة از پیامبر(ص) نقل کرده که فرمود :

المهدى رجل من ولدى وجهه کالکوکب الدرى

مهدى از فرزندان من است که چهره اش چون ستاره تابان است .

حدیث9  :

 حذیفه روایت نموده که پیامبر (ص) فرمود :

المهدى رجل من ولدى لونه لونٌ عربىٌ و جسمه جسمٌ اسرائیلى على خدّه الآیمن خال کانه کوکب درى یملاء الارض عدلاً کما ملئت جوراً یرضى فى خلافته اهل الارض و اهل السماء والطیر فى الجوّ.  

مهدى مردى از اولاد من است رنگ بدن او رنگ نژاد عرب و اندامش مانند اندام بنى اسرائیل است،در گونه راست وى خالى است که چون ستاره تابناکى بدرخشد زمین را پر از عدل کند چنان که پر از ظلم شده باشد، ساکنان زمین و آسمان و پرندگان هوا در خلافت وى خشنود خواهند بود.

حدیث10:

ابو سعید خدرى مى گوید پیامبر فرمود :

 المهدى منا اجل الجبین اقنى الانف

مهدى ما پیشانیش روشن و وسط بینیش کمى برآمده است



حدیث11: 

المهدى منا اهل البیت رجل من امتى اشم الانف یملاء الارض عدلاً کما ملئت جوراً

 مهدى ما اهل بیت مردى از امت من است که وسط بینیش برآمده و او زمین را پر از عدل کند، چنان که پر از ظلم باشد.

حدیث12:

 ابوامامه باهلى از پیغمبر (ص) روایت کرده که فرمود:

 بینکم و بین الروم اربع هدن یوم الرابعةعلى ید رجل من آل هرقل یدوم سبع سنین ..

میان شما و رومیان چهار صلح است ، چهارمین آن به دست مردى از نسل هرقل خواهد بود و هفت سال دوام مى یابد مردى از طائفه عبدقیس به نام مستور بن بجلانعرض کرد اى رسول خدا (ص) در آن روز پیشواى مردم کیست ؟

فرمود : المهدى من ولدى ابن اربعین سنة، کان وجهه کوکب درى فى خده الایمن خال اسود علیه عباء تان قطریتان کانه من رجال بنى اسرائیل یستخرج الکنوز یفتح مدائن الشرک .

پیشواى مردم مهدى است که از فرزندان من مى باشد که چون ظهور کند به صورت مرد چهل ساله مى نماید.رخسارش چون ستاره تابان مى درخشد و در سمت راست رخسارش خال سیاهى است، دو عباى قطرى پوشیده (و از لحاظ سلامت بنیه ) گوئى ازمردان بنى اسرائیل است، ذخائر زمین را استخراج کند و شهرهاى شرک را بگشاید .

حدیث13:

عبدالرحمن بن عوف روایت نموده که پیغمبر فرمود: 

لیبعثن الله من عترتى رجلاً افرق الثنایا، اجلى الجبهه ، یملاء الارض عدلاً یفیض المال فیضاً

خداوند از عترت من مردى را برانگیزد که میان دندانهایش باز ، و رویش روشن باشد، زمین را پر از عدل کند و به مردم اموال فراوان بخشد.

حدیث14:

 پیشوا صالح ابوامامه نقل مى کند که رسول اکرم (ص) براى ما خطبه ایراد کرد و درضمن ، از دجّال نام برد و فرمود :

پس شهر مدینه از پلیدیها پاک شود چنان که کوره آهنگرى از کثافات فلزات پاک گردد ، آن روز اعلام خواهند کرد که امروز روز آزادى است .

زنى به نام ام شریک عرض کرد: اى رسول خدا (ص) عرب کجا خواهند بود؟

فرمود : در آن روز آنها اندکى بیش نیستند ، بیشتر آنان در بیت المقدس مى باشند ، اممهم المهدى ، رجل صالح پیشواى آنها مهدى است که مردى صالح مى باشد .

حدیث15: ظهور هویدا :

ابو سعید خدرى روایت مى کند که پیغمبر (ص) فرمود :

یخرج المهدى فى امتى یبعثه الله عیاناً للناس یتنعم الامة و تعیش الماشیة و تخرج الارض نباتها و یعطى المال صحاحاً .

مهدى میان امت من قیام خواهد کرد و خداوند او را به طور آشکار براى مردم برانگیزد ، مردم در رفاه ، و چهار پایان در آسایش باشند، و زمین روئیدنیهاى خود را بیرون دهد و او مال را به طور مساوى میان مردم تقسیم نماید .

حدیث16- ابر بر سر او سایه افکند :

عبدالله بن عمر نقل کرد که پیغمبر فرمود :

 یخرج المهدى و على رأسه عمامة فیهما مناد ینادى هذا المهدى خلیفة الله فاتبعوه .

مهدى در حالى که قطعه ابرى بر سر او سایه افکنده قیام مى نماید ، در آن وقت گوینده اى اعلام مى دارد که این مهدى خلیفة الله است از وى پیروى کنید.

حدیث17: بالاى سرحضرت مهدى (ع) فرشته اى است :

عبدالله بن عمر مى گوید : پیامبر (ص) فرمود:

یخرج المهدى و على رأسه ملک ینادى هذا المهدى فاتبعوه .

مهدى در حالى قیام مى کند که فرشته اى بالاى سر او قرار دارد و مى گوید : مهدى این است از وى پیروى نمائید .

حدیث18: مژده پیامبر (ص) به ظهور مهدى (ع) :

ابوسعید خدرى از پیغمبر (ص) نقل کرده که فرمود :

ابشرکم بالمهدى یبعث فى امتى على اختلاف من الناس زلزال فیملاء الارض عدلاً و قسطاً کما ملئت ظلماً و جوراً یرضى عنه ساکن السماء و ساکن الارض یقسم المال صحاحاً فقال له رجل : و ما صحاحاً ؟ قال : السویة بین الناس .

شما را مژده به ظهور مهدى مى دهم که به هنگام اختلاف زیاد و تزلزل مردم ، قیام کند و زمین را پر از عدل و داد نماید چنان که از ظلم و ستم پر شده باشد ساکنان آسمان و زمین از حکومت او راضى خواهند بود و اموال را میان مردم به طور مساوى قسمت کند.

حدیث19: نام آن حضرت :

عبد الله بن عمر از رسول خدا (ص) روایت نموده که فرمود :

 لا یقوم الساعة حتى یملک رجل من اهل بیتى ، یواطى اسمه اسمى یملاء الارض عدلاً و قسطاً کما ملئت ظلماً و جوراً .

پیش از قیامت مردى از اهل بیت من به سلطنت مى رسد که همنام من باشد زمین را پر از عدل و داد کند چنان که پر از ظلم و جور شده باشد.

حدیث20- کنیه او :

حذیفه از آن حضرت روایت کرده که فرمود:

لولم یبق من الدنیا الا یوم واحد لبعث الله فیه رجلا اسمه اسمى و خلقه خلقى یکنّى ابا عبدالله .

اگر از عمر دنیا جز یک روز نمانده باشد، خداوند در آن روز مردى را بر انگیزد که نامش نام من وخویش چون  خوى من و کنیه اش ابوعبدالله مى باشد .


حدیث21:

 همچنین فرمود :

لا یذهب الدنیا حتى یبعث الله رجلاً من اهل بیتى یواطىء اسمه اسمى و اسم ابیه اسم ابى یملاءها قسطاً و عدلاً کما ملئت جوراً و ظلماً.

عمر دنیا به پایان نمى رسد تا این که خداوند مردى از اهل بیت من برانگیزد که نامش نام من و  نام پدرش نام پدر من است . (1) او دنیا را پر از عدل و داد نماید چنان که از ظلم و جور پر شده باشد .

حدیث22-عدل مهدى (عج):

ابوسعید خدرى از پیامبر اکرم (ص) روایت کرده که فرمود:

لتملان الارض ظلما و عدواناً ثم لیخرجن رجل من اهل بیتى حتى یملاءها قسطاً و عدلاً کما ملئت جوراو ظلماً.

چون روزى فرارسد که زمین پر از ظلم و ستم شود خداوند مردى از اهل بیت من ظاهر گرداند تا جهان را پر از عدل و داد کند . 

حدیث23-اخلاق آن حضرت :

عبدالله بن عمر روایت نموده که پیغمبر فرمود :

یخرج رجل من اهل بیتى یواطى اسمه اسمى و خلقه خلقى یملاءها قسطاً و عدلاً.

مردى از اهل بیت من خارج مى شود که نامش مطابق نام من و اخلاقش چون اخلاق من مى باشد، و او جهان را پر از عدل و داد کند.

حدیث24- بخشش مهدى (ع) :

ابوسعید خدرى گفت رسول اکرم (ص) فرمود:

یکون عند انقطاع من الزمان و ظهور من الفتن رجل یقال له: المهدى یکون عطاؤه هنیئاً .

در آخرالزمان و موقعى که آشوبها پدید آید، مردى به قدرت مى رسد که به او مهدى گفته مى شود که بخشش او گوارا باشد.

حدیث25-علم مهدى به سنت پیغمبر (ص):

ابو سعید خدرى روایت کرده که پیغمبر فرمود :

یخرج رجل من اهل بیتى و یعمل سنتى و ینزل الله له البرکة من السماء وتخرج الارض برکاتها و تملاء به الارض عدلاً کما ملئت ظلماً و جوراً و یعمل على هذه الامة سبع سنین و ینزل بیت المقدس .

مردى از اهل بیت من به سلطنت خواهد رسید که به سنت من (آن طور که باید) عمل نماید و خداوند از آسمان براى وى روزى فرستد، و زمین آنچه دارد، بیرون دهد و او زمین را پر از عدل کند چنان که پراز ظلم و ستم باشد او به بیت المقدس درآید و هفت سال سلطنت نماید.

حدیث26-آمدن مهدى با پرچمها :

ثوبان از پیامبر (ص) روایت نموده که فرمود:

اذا رأیتم الرأیات السود قد اقبلت من خراسان فائتوها و لو حبوا على الثلج فیها خلیفةالله المهدى . 

چون پرچمهاى سیاه ببینید که ازسوى خراسان مى آید به استقبال آن بشتابید هرچند با رفتن از روى برف باشد زیرا که همراه آن جماعت مهدى خلیفة الله است .

حدیث27-آمدن وى از جانب مشرق:

عبدالله عمر گفت : روزى در خدمت پیامبر (ص) بودیم که عده اى از جوانان بنى هاشم بیامدند، از مشاهده آنها دیدگاه پیامبر پر از اشک شد و رنگ مبارکش تغییر کرد، اصحاب عرض کردند: یا رسول الله سیماى مبارکتان گرفته است ما نمى توانیم شما را بدین حالت ببینیم فرمود:

انا اهل بیت اختارالله لنا الآخرة على الدنیا و ان اهل بیتى سیلقون بعدى بلاء و تشریداً و تطریداُ حتى یأتى قوم من قبل المشرق و معهم رایات سود فیسألون الحق فلا یعطونه فیقاتلون و ینصرون فیعطون ماسألوا فلا یقبلون حتى یدفعوه الى رجل من اهل بیتى فیملاء ها قسطاً کما ملاءها جوراً فمن ادرک ذلک منکم فلیأتهم و لحبواً على الثلج .

ما اهل بیتى هستیم که خداوند آخرت را براى ما بر دنیا ترجیح داده ، بعد از این اهل بیت من مصیبتها مى بینند و از وطن آواره مى گردند ، تا آنگاه که مردمى از جانب مشرق با پرچمهاى سیاه به طلب حق قیام کنند، این حق را به آنها نمى دهند تا جنگ کنند ، و پیروزى یابند و حق را بگیرند و آن را به مردى از اهل بیت من بسپارند که دنیا را پر از عدل کند چنان که از ظلم پر شده باشد هر کس ، آن زمان را درک کند به آنها بپیوندد اگر چه به رفتن از روى برف باشد.

حدیث28- تجدید عظمت اسلام با ظهور او:

حذیفه روایت نموده که از پیغمبر (ص) شنیدم مى فرمود :

واى بر این امت از سلطه اى که پادشاهان ستمگر بر آنها پیدا مى کنند و آنها را کشته، و مؤمنین را به وحشت مى اندازند، مگر کسى که فرمان آنها را گردن نهد شخص با ایمان به زبان با آنها مى سازد ولى قلباً از آنان مى گریزد و چون خداوند عزوجل اراده نماید که عزت اسلام را تجدید کند ، شوکت هر ستمگر جبارى را درهم بشکند زیرا خداى توانا قادر است امتى را که در میان فساد افتاده اند، به ساحل صلاح آورد.

سپس فرمود: اى حذیفه ، لولم یبق من الدنیا الا یوم واحد لطول الله ذلک الیوم حتى یملک رجل من اهل بیتى تجرى الملاحم على یدیه و یظهر الاسلام لا یخلف وعده و هو سریع الحساب.

اگر از عمر دنیا جز یک روز نمانده باشد، خداوند آن روز را چندان دراز گرداند تا مردى از اهل بیت من به سلطنت رسد که با بى دینان جنگها کند تا اسلام را آشکار سازد.

حدیث29- رفاه و آسایش مسلمانان در عصر مهدى (عج):

ابوسعید خدرى از پیغمبر (ص) روایت نموده که فرمود:

یتنعم امتى فى زمن المهدى (ع) نعمة لم یتنعموا قبلها قطّ یرسل السماء علیهم مدراراً و لا تدع الارض شیئاً من بناتها الاخرجته .

امت من در زمان مهدى چنان در فراخى معیشت به سر برند که هیچگاه پیش از آن ندیده باشند . آسمان پى در پى برکات خود را براى آنان فرو مى ریزد و زمین آنچه دارد بیرون مى دهد .

حدیث30- مهدى یکى از سروران بهشت :

انس بن مالک روایت کرده که پیغمبر (ص) فرمود:

نحن بنو عبدالمطلب سادات اهل الجنة، انا و  اخى على و عمى حمزه و جعفر و الحسن و الحسین و المهدى .

ما فرزندان عبدالمطلب سروران اهل بهشتیم ، من و برادرم على و عمویم حمزه و جعفر و حسن و حسین و مهدى .


حدیث31- سلطنت مهدى (ع):

ابوهریره روایت کرده که پیغمبر (ص) فرمود:

لولم یبق من الدنیا الا لیلة لملک فیها رجل من اهل بیتى .

اگر از عمر دنیا جز یک شب نماند، در همان شب مردى از اهل بیت من به سلطنت رسد .

حدیث32- خلافت مهدى (ع) :

ثوبان از پیامبر اکرم (ص) روایت کرده که فرمود:

نزد گنج شما سه نفر به قتل رسند که هر سه پسران خلیفه مى باشند و پس از آن دیگر هیچ یک از آنها خلیفه نمى شود تا آن که مردمى با پرچمهاى سیاه سررسند و طورى آنها را به قتل رسانند که هیچ قومى را بدان وضع نکشته باشند.

ثم یجیئى خلیفة الله المهدى فاذا سمعتم به فأتوه فیبایعوه فانه خلیفة الله المهدى .

سپس خلیفه خدا مهدى بیاید ، چون بشنوید که ظهور نموده به سوى او رو آورید و با او بیعت کنید زیرا او مهدى خلیفه حقیقى خداوند است .

حدیث33- بیعت با حضرت: 

ثوبان از پیامبر (ص) روایت کرده که فرمود: 

مردمى با پرچمهاى سیاه از جانب شرق پدید آیند که دلهاى آهنین دارند هر کس از آمدن آنها مطلع گشت به سوى آنها رو آورد و با آنان بیعت کند و لو با رفتن از روى برف باشد .

حدیث34- پیوند دهنده دلها :

از على (ع) روایت شده که فرمود: به پیغمبر اکرم (ص) عرض کردم :

 یا رسول الله (ص) أمنا آل محمد المهدى أم من غیرنا ؟

اى رسول خدا مهدى از ما اهل بیت است یا از غیر ما؟

  پیامبر فرمود:

لا،  بل منا یختم الله به الدین کما فتح بنا و بنا ینقذون من الفتن کما انقذوا من الشرک و بنا یؤلف الله بین قلوبهم بعد عداوة الفتنة  اخوانا کما ألف بینهم بعد عداوة الشرک اخواناً فى دینهم .   

او از ماست خداوند دین را به وسیله او ختم کند چنان که توسط ما گشود ، مردم به وسبله ما از آشوبها نجات یابند چنان که از منجلاب شرک بیرون آمدند، دلهاى آنها را به هم پیوند دهد و بعد از دشمنیها آنها را با هم برادر کند، چنان که بعد از نجات از شرک ، آنها را با هم برادر دینى کرد.

حدیث35- بعد از مهدى زندگى بى فائده است :

عبدالله بن مسعود مى گوید پیامبر اکرم (ص) فرمود :

 لولم یبق من الدنیا الا لیلة لطول الله تلک اللیلة حتى یملک رجل من اهل بیتى یواطى اسمه اسمى و اسم ابیه اسم ابى یملاء ها قسطاً و عدلاً کما ملئت ظلماًً و جوراً و یقسم المال بالسویة و یجعل الله الغنى فى قلوب هذه الامة فیملک سبعاً او تسعاً لاخیر فى العیش بعد المهدى  .

اگر از عمر دنیا جز یک شب نماند، خداوند آن شب را چندان دراز گرداند تا مردى از اهل بیت من به سلطنت رسد که نامش نام من و نام پدرش نام پدر من مى باشد . و او زمین را پر از عدل و داد کند چنان که پر از ظلم و جور شده باشد، اموال را بالسویه میان مردم تقسیم کند، و خداوند دلهاى امت مرا بى نیاز گرداند، هفت سال یا نه سال سلطنت نماید سپس بعد از مهدى زندگى فائده ندارد.

حدیث36- قسطنطنیه به دست مهدى (ع) فتح شود:

ابوهریره از پیغمبر (ص) روایت کرده که فرمود:

لا تقوم الساعة حتى یملک رجل من اهل بیتى یفتح القسطنطنیة و جبل الدیلم و لو لم یبق الا یوم واحد لطول الله ذلک الیوم حتى یفتحها.

پیش از آنکه قیامت شود و مردى از اهل بیت من به سلطنت رسد و قسططنطنیه و جبال دیلم (2) را فتح کند اگر یک روز از عمر دنیا باقى باشد خداوند آن روز را چندان دراز گرداند تا آنجا را فتح کند.

حدیث37- مهدى (ع) پس از پادشاهان ستمگر:

قیس بن جابر از پدرش و او از جدش ، از رسول خدا (ص) روایت نموده که فرمود:

 سیکون بعدى خلفاء و من بعد الخلفاء امراء و من بعد الامراء ملوک جبابرة ثم یخرج رجل من اهل بیتى یملاء الارض عدلاً کما ملئت جوراً .

بعد ا ز من خلفاء خواهند بود و بعد ازخلفاء امراء و بعد از امراء پادشاهان ستمگر بیایند آنگاه مردى از اهل بیت من خواهد آمد که زمین را از عدل و داد پرکند چنانکه پراز ظلم باشد.

حدیث38-عیسى (ع) مأموم مهدى (ع) :

ابوسعید از پیغمبر (ص) نقل کرده که فرمود:

منا الذى یصلى عیسى ابن مریم (ع) خلفه .

آن کس که عیسى بن مریم پشت سر او نماز مى گذارد ، از ما است .

حدیث39- مهدى با عیسى بن مریم سخن مى گوید:

جابر بن عبدالله انصارى از آن حضرت روایت نموده که فرمود:

ینزل عیسى بن مریم (ع) فیقول امیر هم المهدى تعال صل بنا فیقول : الا ان بعضکم على بعض امراء تکرمة من الله عزوجل لهذه الامة.  

چون اصحاب مهدى قیام کنند، عیسى بن مریم از آسمان فرود آید، امیر قیام کنندگان به عیسى مى گوید بیا تا با تو نماز بگذاریم عیسى مى گوید: شما خود از جانب خدا برخى بر برخى دیگر امیر هستید و این لطف خدا نسبت به این امت است .

حدیث40- مهدى (ع) حافظ امنیت :

عبدالله بن عباس از پیغمبر اکرم (ص) روایت کرده که فرمود:

لن تهلک امة انا فى اولها و عیسى بن مریم فى آخرها و المهدى فى وسطها .(3)

امتى که من در اول آنها و عیسى بن مریم در آخر آنها و مهدى در وسط آنها باشیم، هرگز هلاک نمى شوند. 

 

        

 

همه این چهل حدیثى که ابونعیم از میان انبوه احادیث حضرت مهدى جهت کتاب خود برگزیده ، در سایر کتب حدیث اهل تسنن نیز نقل شده است و این احادیث بعضى از آن احادیثى است که علماى اهل سنت در کتابهاى خود نوشته اند .

یکى از علماى شیعه کتابى تألیف کرده و نام آن را کشف المخفى فى مناقب المهدى نامیده است. (4) و در این کتاب 110حدیث از طریق رجال عامه روایت کرده که به خاطر اختصار و رعایت حال از نقل آن نیز خوددارى نمودیم ، زیرا برخى از روایات گذشته که نقل کردیم خواننده را از تفضیل بیشتر بى نیاز مى کند و همانها براى اهل انصاف و دارنده عقل سلیم کافى بود و در اینجا فقط اسامى کسانى  که این یکصدو ده حدیث را در کتابهاى خود آورده اند، ذکر مى کنیم تا اهل توفیق با تحقیق ازمضامین آن مستحضر گردند:  

  

مؤلف 

نام کتاب:

احادیث

بخارى

صحیح

 3  حدیث 

مسلم

صحیح

11  حدیث 

حمیدى

جمع بین الصحیحین

2  حدیث 

زید بن معاویه عبدرى 

بین صحاح سته

11  حدیث

عبدالعزیز عکبرى

فصال الصحابة

7  حدیث 

ثعلبى

تفسیر

5  حدیث 

ابن قتیبه 

غریب الحدیث

6  حدیث

ابن شیرویه دیلمى

الفردوس

4  حدیث

حافظ ابوالحسن دار قطنى

مسند فاطمه (س)

6  حدیث

حافظ ابوالحسن دار قطنى 

مسند علی (ع)

3  حدیث

کسائى

المبتداء

2  حدیث

حسن بن مسعود فراء

المصابیح

5  حدیث

ابوالحسن منارى

الملاحم

36  حدیث

حافظ بن مطیق

از کتاب وى

3  حدیث

محمد بن اسماعیل فرغانى

الرعایة لا هل الروایة

3  حدیث 

حمیدى (نامبرده )   

در خبر سطیح

2  حدیث

یوسف بن عبدالبر نمیرى 

استیعاب

2  حدیث

مرحوم سید بن طاوس مى نویسد : جلد دوم سنن ابن ماجه قزوینى را که تاریخ کتابت آن سال 300هجرى یعنى زمان مؤلف است، به دست آوردیم ، در کتاب نامبرده روایات بسیارى درباره ملاحم (پیشگوئیها ) از جمله هفت حدیث در باب ظهور مهدى با سلسله سند نقل کرده است که وى از فرزندان فاطمه است و زمین را پر از عدل مى کند چنان که پر از ظلم شده باشد .

همچنین وى مى گوید : کتابى دیگر به نام المقنص على محدث الاعوام لنبأ ملاحم عابر الایام تلخیص ابوالحسن احمد بن جعفر بن محمد منارى به دست آوردم که در زمان مؤلفش نوشته شده ، در آخر آن نسخه نوشته شده بود: در سنه 330از تألیف آن فراغت حاصل شد، در آن کتاب ، هیجده روایت با سند از پیغمبر درباره قیام و ظهور حتمى مهدى (ع) و اوصاف آن حضرت و این که او از اولاد فاطمه زهرا (س) دختر پیغمبر است و زمین را پر از عدل مى کند ، نقل کرده است .

سپس مرحوم سید ابن طاوس چهل حدیثى را که حافظ ابونعیم اصفهانى در توصیف مهدى موعود جمع آورى نموده، آورده ، آنگاه نتیجه گرفته است که احادیث راجع به مهدى که دانشمندان اهل تسنن روایت کرده اند، یکصدو پنجاه و شش حدیث است، و آنچه شیعه در این باره نقل کرده اند باید در چندین جلد تدوین شود. (5)

آرى در کتابهاى اهل تسنن که روایات حضرت مهدى آمده است ، به نقل روایات کلى اکتفاء نگردیده بلکه از اوصاف و خصوصیات آن نیز سخن رفته است .

فرقه زیدیه جارودیه نیز احادیث بسیارى درباره امام زمان (عج) از پیامبر اکرم (ص) و امام باقر (ع) روایت مى کنند، از علماى بزرگ آنان در کوفه و ابوسعید عبادبن یعقوب رواجینى عصفرى (متوفى 250هـ ) بود، او کتابى تحت عنوان اخبارالمهدى  نوشت. (6)ذهبى نقل مى کند که عباد مبلغى رافضى بود، قیام مهدى را در آینده نزدیک انتظار مى کشید، او شمشیرى را با خود حمل مى کرد و مى گفت که آن را براى جنگ در راه مهدى آماده نگه مى دارد . (7)

ذکر این نکته جالب است که او این عقیده را قبل از غیبت امام دوازدهم در سال 260هجرى داشت زیرا وى در سال 250 درگذشت .                        

 

         بنیانگذار مهدیه تهران


حجت الاسلام والمسلمین شهید حاج شیخ احمد کافی
  • محمد جواد سلطانی فرد

بیانات در دیدار اقشار مختلف مردم

«بسم‌اللَّه الرّحمن الرّحیم‌»

 
امروز روز ولادتِ امام پرهیزکاران و سیّدِ مجاهدان راه خداست. ابتدا این میلاد مسعود را که عید بزرگی است، به شما حضّار عزیز این جلسه و به همه ملت ایران و به همه حق‌طلبان عالم تبریک عرض میکنم.
 
یک دسته از خصوصیّات امیرالمؤمنین، خصوصیّات معنوی و ملکوتىِ آن بزرگوار است که ما حتّی به فهمیدن آنها هم دسترسی نداریم. آن مقام علمی، آن مقام نورانی و قدسیّتی که آن بزرگوار داشت؛ آن حقایقی که درون وجود او و در قلب نورانی او میجوشید و به صورت حکمتهایی بر زبان مبارکش جاری میشد؛ آن قرب به خدا و آن ذکراللّهی که بر همه کردار او و گفتار او و حالات او حاکم بود، چیزهایی است که مثل فطرت نوری او، برای ما به درستی قابل فهم نیست؛ اما به آنها اعتقاد داریم و افتخار میکنیم؛ چون آنها را از صادق مُصدَّق شنیدیم. لکن یک دسته دیگر از خصوصیّات امیرالمؤمنین است که او را به عنوان یک الگو و یک نمونه در مدّ نظر همه انسانهای تاریخ نگه میدارد که اینها برای پیروی کردن است. الگو یک وسیله و معیار و میزانی است برای این که آن کاری که انسان میخواهد انجام دهد، با آن الگو تطبیق داده شود. این الگو دیگر مخصوص جمعی خاص نیست؛ حتّی مخصوص مسلمانان هم نیست. این که میبینید چهره امیرالمؤمنین، این قدر در تاریخ جذّاب است، به خاطر همین خصوصیّات است. لذا کسی که دین اسلام را هم قبول ندارد یا امامت آن بزرگوار را هم تصدیق نکرده است، او هم در مقابل عظمت این خصوصیّات، در وجود خود احساس تعظیم میکند و خواه ناخواه زبان به ستایش او میگشاید. بنابراین، این خصوصیّات برای همه الگوست و ما که امروز یک حکومت اسلامی داریم و یک حکومت علوی را ادّعا میکنیم، این الگو برای ما از همه حتمیتر و فوریتر و غیرقابل اغماضتر است. ما باید ببینیم در این نقطه عالم که پرچم ولایت علوی را بلند کردیم، حرفمان چیست و چه میخواهیم به بشریت عرضه کنیم. آن چهارچوبی را که ما برای سعادت بشر تعیین میکنیم و سرِ دست میگیریم و نشان میدهیم، چیست؟ امیرالمؤمنین این جا برترین الگوست. نمیشود فقط به زبان گفت «امیرالمؤمنین، علی» و اظهار عشق و علاقه کرد؛ اما در عمل با رفتار او و با درسی که با زبان و در عملِ خود به ما داده است، مخالفت کرد. بنده و امثال بنده که کارگزاران حکومتیم وظیفه‌مان سنگینتر است؛ چون ما باید عمل کنیم و از آن راهی که او رفته است برویم. ممکن است بعضی بگویند: شما کجا، امیرالمؤمنین کجا؟ قدرت او، توانایی او، ایمان او، صبر او، آن استخوان‌بندی مستحکم روحی او؛ اینها کجا، شما کجا؟ این حرف البته درست است. ما هیچ‌کداممان قابل مقایسه با او نیستیم. نمیشود گفت او بهتر است، او بالاتر است و ما پایین تریم؛ نه، اصلاً این مقایسه غلط است. او در اوج فلک است و ما در خاک تیره، دورْ خودمان میچرخیم. فاصله‌ها خیلی زیاد است؛ اما جهتگیری را میشود انتخاب کرد؛ یعنی ما باید خودمان را به آن سمت و به آن هدفی که او نشان میداد، نزدیک کنیم - هر کسی به قدر توان خود؛ هر کسی بر حسب اقتضای زمان خود - چون راه همان راه و هدف همان هدف است. این نکته بسیار مهمّی است.
 
شاید در طول دوازده، سیزده قرن، در همین دنیای اسلام، حکومتهایی سرِ کار آمدند که اسم پیغمبر اکرم را با عظمت میآوردند و خودشان را خلیفه پیغمبر میدانستند. اگر کسی میگفت شما خلیفه پیغمبر نیستید، حاضر بودند حتّی او را به قتل برسانند. میگفتند ما خلیفه پیغمبریم. از خلفای بنیامیّه بگیرید تا خلفای بنیعبّاس که حدود پانصد، ششصد سال حکومت کردند، تا خلفای فاطمی در مصر و شمال آفریقا؛ بعد هم خلفای عثمانی که تا همین جنگ بین‌الملل اوّل در آسیای صغیر - یعنی ترکیه فعلی - حکومت میکردند و مرکز حکومتشان آن جا بود و همه این کشورهای عربی هم تقریباً تحت حکومت آنها بودند، همگی خود را خلیفه پیغمبر میخواندند. بعضی از آنها از این هم قدم بالاتر میگذاشتند و میگفتند خلیفةاللَّه: ما خلیفه خداییم؛ جانشین خداییم! این اسمشان بود؛ اما عملشان چه بود؟ عملشان، عمل به همان رسوم حکومتهای پادشاهىِ ستمگرانه‌ای بود که قبل از آنها هم در دنیا بود؛ در زمان آنها هم در نقاط دیگر دنیا بود؛ بعد از آنها هم تا امروز در همه جای دنیا چنین حکومتهایی بوده است. اسم، خلافت پیغمبر بود، اما رسم و عمل و رفتار، چیز دیگری بود. اینها چه کسانی هستند؟ اسم مناسب اینها چیست؟ منافق؛ یعنی کسی که ادّعای چیزی را میکند، وعده چیزی را میدهد، پرچم چیزی را بلند میکند؛ اما در رفتار خود، در عمل خود و در راه خود، ملتزم و پایبند به آن چیز نیست. یک چیز دیگر، یک راه دیگر و یک عمل دیگر بر رفتار و گفتار او حاکم است؛ این میشود منافق. ما میخواهیم این طوری باشیم؟ آیا ما میخواهیم پرچم ولایت علوی و حکومت علوی و پیروی امیرالمؤمنین را بلند کنیم، اما حکومت خود را با مکتبهایی که با راه علی، با فکر علی و با منطق امیرالمؤمنین صد در صد مخالفند، تطبیق دهیم؟ حالا بعضی صد در صد، بعضی نود درصد، بعضی هشتاد درصد، مخالفند و اساس کارشان اساس دیگری است. لذا ما بیش از همه باید پایبند به آن باشیم که الگوی علوی را بشناسیم و آن را ملاک قرار دهیم. الگوی علوی در حکومت چیست؟ شاخصه‌هایی دارد که این شاخصه‌ها بایستی رعایت شود. مردم هم باید به ما نگاه کنند، ببینند اگر شاخصه‌های حکومت علوی را رعایت میکنیم - حالا به قدر توانایی خودمان - آن وقت قبول کنند که ما حکومتی در راه علی هستیم. اگر دیدند ما آن شاخصه‌ها را رعایت نمیکنیم یا عکس آنها عمل میکنیم - بحث این نیست که قدرت ما کمتر از علی است و اراده دنبال کردن آن راه را نداریم - آن وقت گفتار ما و ادّعای ما را قبول نکنند و بگویند نه، این حکومت علوی نیست؛ این حکومتِ ولایت امیرالمؤمنین نیست. ملاک اینهاست. اینها را بایستی مورد توجّه قرار داد. حالا این شاخصه‌ها چیست؟ البته اگر بخواهیم شاخصه‌های حکومت امیرالمؤمنین را بیان کنیم، شاید ده شاخصه مهم را بشود بیان کرد. چند شاخصه اینهاست که من عرض میکنم:
 
اوّل، پایبندىِ کامل به دین خدا و اصرار بر اقامه دین الهی. این شاخصه اوّل است. هر حکومتی که اساس کارش بر اقامه دین خدا نباشد، علوی نیست. در وسط جنگ - آنهایی که در دوران دفاع هشت ساله، در میدان بودند میفهمند من چه میگویم - در آن بحبوحه رزم که هر رزمنده و هر سربازی همّتش این است ببیند چطور میتواند حمله کند و چطور میتواند از خودش دفاع نماید، یک نفر نزد امیرالمؤمنین آمد و مسأله‌ای راجع به توحید پرسید. گفت در «قل هواللَّه احد» این کلمه «احد» یعنی چه؟ حالا این یک مسأله اصلی هم نیست. از اصل وجود خدا سؤال نکرد؛ یک مسأله فرعی را سؤال کرد. دوروبریهای امیرالمؤمنین آمدند جلو که مرد حسابی، حالا وقت این سؤالهاست!؟ حضرت فرمود: «نه؛ بگذارید جوابش را بدهم. ما برای همین میجنگیم.» یعنی جنگِ امیرالمؤمنین، سیاستِ امیرالمؤمنین، جبهه‌بندىِ امیرالمؤمنین، خون دلهای امیرالمؤمنین و همه خطوط اصلیای که در حکومت خود انتخاب میکند، برای این است که دین خدا اقامه شود. این یک شاخصه است. اگر در نظام اسلامی و در جمهوری اسلامی که به نام حکومت علوی خود را معرّفی میکند، اقامه دین خدا هدف نباشد؛ مردم به دین خدا عمل بکنند یا نکنند؛ اعتقاد داشته باشند یا نداشته باشند؛ اقامه حقّ الهی بشود یا نشود و بگوییم به ما چه ربطی دارد - اگر این طور باشد - این حکومت علوی نیست. اقامه دین الهی، اوّلین شاخصه است و این مادرِ همه خصوصیّات دیگرِ زندگی امیرالمؤمنین و حکومت امیرالمؤمنین است. عدالت او هم ناشی از این است. مردم‌سالاری و رعایت مردم در زندگی امیرالمؤمنین هم مربوط به همین است.
 
خصوصیت دوم و شاخصه دومِ حکومت امیرالمؤمنین عدالت است؛ عدالتِ مطلق. یعنی هیچ مصلحت شخصی و هیچ سیاست مربوط به شخص خود را بر عدالت مقدّم نمیکند. «أتأمرونّی ان اطلب النصر بالجور لا واللَّه(۱)»؛ من حاضر نیستم پیروزی را از راه ظلم به دست آورم. ببینید چقدر این تابلو، تابلوِ درخشانی است؛ چه پرچم بلندی است. به شما میگویند ممکن است در این میدان سیاست، در این میدان مسابقه علمی، در این میدان انتخابات، در این میدان جنگ، پیروز شوید؛ اما متوقّف به این است که این ظلم را انجام دهید. کدام را انتخاب میکنید؟ امیرالمؤمنین میگوید من این پیروزی را نمیخواهم. من شکست بخورم عیبی ندارد، اما ظلم نمیکنم. همه این حرفهایی که راجع به امیرالمؤمنین درباره عدالت شنیده‌اید، محورش همین عدالت‌طلبی مطلقِ امیرالمؤمنین است. عدالت برای همه و عدالت در همه شؤون؛ یعنی عدالت اقتصادی، عدالت سیاسی، عدالت اجتماعی و عدالت اخلاقی. این یکی دیگر از معیارهای حکومت امیرالمؤمنین است. تحمّلِ ظلم را نمیکند؛ خودش هم به ظلم تسلیم نمیشود، ولو مصالحش از دست برود. یکی از ظلمهای بزرگ، تبعیض است؛ چه تبعیضِ در اجرای احکام، چه تبعیضِ در اجرای مقرّرات. اینها به هیچ وجه برای امیرالمؤمنین قابل قبول نیست. یک نفر از طرفداران پروپا قرص او که تبلیغاتچىِ بسیار ماهری است و دائماً به نفع او تبلیغاتِ حق میکند، مرتکب عمل خلافی میشود و امیرالمؤمنین حدّ الهی را بر او جاری میکند. طرفدار مذکور که چنین انتظاری ندارد، میگوید: یا امیرالمؤمنین! منی که این قدر طرفدار شمایم؟ منی که این قدر از شما دفاع میکنم؟ حضرت میفرماید: بله، حُکمِ خداست. آن طرفداریای که از ما میکنی، ان‌شاءاللَّه قبول باشد، خیلی هم متشکّر؛ اما حکم خدا این است. حدّ خدا را برایش جاری کرد؛ او هم گفت: خیلی خوب؛ حال که این‌طور است، سراغ دربار معاویه میروم که قدر مرا میدانند! و رفت.
 
یکی دیگر از خصوصیّات و شاخصه‌های حکومت امیرالمؤمنین تقواست. ببینید؛ اینها هر کدام یک پرچم است، هر کدام یک علامت است. تقوا یعنی چه؟ یعنی آن شدّت مراقبتی که انسان در اعمال شخصی خود از راه حق هیچ تخطّی نکند؛ این معنی تقواست. یعنی کاملاً مراقب خود باشد. در دست زدن به پول مراقبت کند؛ در دست زدن به آبروی انسانها مراقبت کند؛ در گزینشها مراقبت کند؛ در طرد کردنها مراقبت کند؛ در حرف زدن مراقبت کند که برخلاف حق سخنی نگوید. یعنی شدّت مراقبت. شما نهج‌البلاغه را نگاه کنید، پُر است از این مطالب. حالا متأسفانه در بین بعضیها معمول شده که هر غلطی میخواهند بکنند، به اسم این که امیرالمؤمنین این‌گونه بود و امیرالمؤمنین این طوری عمل میکرد، انجام میدهند. به چه دلیل؟ از کجا؟ امیرالمؤمنین در نهج‌البلاغه است. امیرالمؤمنین در روایات فراوانی است که از آن بزرگوار و اولاد طاهرینش باقی مانده است. کو این چیزهایی که بعضی میگویند علی این طور بود، علی آن طور بود!؟ نخیر؛ علی آن است که در نهج‌البلاغه است. شما نهج‌البلاغه را از اوّل تا آخر نگاه کنید! سرتاپای نهج‌البلاغه تحریضِ بر تقواست؛ دعوت به تقوا و پرهیزکاری است. تا انسان پرهیزکار نباشد نمیتواند اقامه دین خدا کند. آلوده دامانی بد دردی است. آلوده بودنِ دل انسان به گناه، نمیگذارد انسان حقیقت را درک کند، چه برسد به این که دنبال حقیقت حرکت کند.
 یکی از شاخصه‌های حکومت امیرالمؤمنین، برخاسته از اراده مردم و خواست مردم است. «تغلّب» - یعنی از راه غلبه و زور بر مردم حاکم شدن - در منطق امیرالمؤمنین نیست. با این که خود را بر حق میدانست، اما کنار نشست، تا وقتی مردم آمدند، اصرار کردند، ابرام کردند، شاید گریه کردند، التماس کردند که آقا شما بیا زمام امور ما را در دست بگیر. آن وقت آمد و زمام امور مردم را در دست گرفت. خودش گفت که اگر مردم نیامده بودند؛ اگر مردم اصرار نمیکردند، اگر این طلب جدّی مردم نبود، من علاقه‌ای به این کار نداشتم. قدرت در دست گرفتن و اعمال اقتدار، برای امیرالمؤمنین جاذبه‌ای ندارد. قدرت‌طلبی برای کسانی جاذبه دارد که میخواهند خواهشهای نفسانی و هواهای نفسانی خودشان را ارضا کنند، نه برای امیرالمؤمنین. او دنبال تکلیف شرعی است؛ دنبال اقامه حقّ است. مردم قدرت را به او سپردند، او هم قدرت را گرفت و بعد با اقتدار آن قدرت را نگه داشت. آن جایی هم که کسانی با قدرت اسلامی او، با حکومت اسلامی او معارضه کردند، هیچ مجامله و ملاحظه‌ای نکرد. صحابه پیغمبرند، باشند! موجّهینند، باشند! سابقه جهاد در راه اسلام دارند، داشته باشند! با حکومت حق معارضه و مقابله کرده‌اند و باید در مقابلشان با اقتدار ایستاد؛ و ایستاد! این سه جنگ امیرالمؤمنین از این قبیل بود. اینها شاخصه یک حکومت صحیح است.
 
ما امروز اگر جمهوری اسلامی هستیم، اگر حکومت علوی هستیم، باید اینها را رعایت کنیم. شما مردم هم اینها را باید از ما بخواهید. اقامه دین خدا را باید بخواهید. این که ما نگاه کنیم ببینیم شرق و غرب در مفاهیم حکومتی و مفاهیم سیاسی حرفشان چیست، آنها چه میگویند، ما هم سعی کنیم خودمان را آن طور تطبیق دهیم، این مثل همان خلافت عثمانیهاست، مثل خلافت بنیامیّه و بنیعبّاس است. آنها هم اسمشان خلیفه پیغمبر بود؛ اسمشان حاکم اسلامی بود؛ اما رسم و عملشان حکومت کسری و قیصر و حکومت پادشاهان بود. همان طور که آنها عمل میکردند، اینها هم همان طور عمل میکردند. اسممان حکومت علوی و حکومت اسلامی باشد، بعد برویم سراغ سرمایه‌داری غرب، سراغ حکومتی که سرمایه‌داران و کمپانیداران و زشت‌روترین ظالمان و ستمگران عالم آن را اداره میکنند!؟ این درست است؟ این همان نفاق خواهد شد. پرچمی را با یک نامی بلند کنیم، آن وقت در زیر این پرچم سراغ چیزهای دیگر برویم!؟ امروز در نظام اسلامی، همه کارگزاران حکومت، از پایین تا بالا؛ از رهبری - که خدمتگزار همه است - از رئیس جمهور، از وزرا، از مسؤولین قضایی، از نمایندگان مجلس و از مدیران گوناگونی که در اکناف کشور هستند، باید همّتشان این باشد که دین خدا را اقامه کنند، عدالت را احیا کنند، تبعیض در اجرای مقرّرات را از میان بردارند، بیشترین توجّهشان به طبقه محروم و مستضعف و فقیر باشد - همچنان که امیرالمؤمنین بود - شعار تقوا را شعار شخصی و عمومی خودشان قرار دهند؛ این وظیفه ماست. این که دنیا این طور حکومت را میپسندد یا نمیپسندد، این برای ما معیار و ملاک نیست. جهت، این است، سمت و سو، این است. البته زمانه روز به روز پیچیده‌تر میشود؛ ارتباطات انسانی روز به روز دشوارتر و پیچیده‌تر میشود؛ اِعمال عدالت و اقامه حق کار آسانی نیست؛ اما هدف این است و این است که مردم را خوشبخت میکند؛ این است که سعادت مردم را تأمین میکند؛ این است که فقر و تبعیض را از بین میبرد؛ این است که ریشه فساد را در جامعه میکَند. والّا اگر این نباشد، حکومتهای جائرِ دنیا دم از حقوق بشر میزنند ولی زشت‌ترین کارها را علیه حقوق بشر انجام میدهند. عراق را به جرم این که سلاح شیمیایی مصرف کرده است، مورد تهاجم قرار میدهند؛ در حالی که سلاح شیمیایی را خودشان به او دادند! خودشان او را تشویق کردند! آن وقت که او سلاح شیمیایی مصرف کرد، چشم را روی هم گذاشتند! اینها عادلند!؟ اینها طرفدار حقوق بشرند!؟ اینها از انسانیت چیزی سرشان میشود!؟ به نام مبارزه با ترور، میخواهند دنیا را به آتش بکشند. زشت‌ترین و فجیعترین نوع ترور، امروز در اراضی مقدّس فلسطین جاری است؛ نه فقط اخم نمیکنند بلکه تشویق هم میکنند؛ از آن دفاع میکنند؛ آن را لازم میدانند! اینها حکومتهایی هستند که انسان از اینها تقلید کند!؟
 
اینها همان مفاهیمی است که در زیر نام دمکراسی، در زیر نام لیبرالیزم، در زیر نام حقوق بشر و در زیر نام آزادی، در حال جریان است. ما بیاییم دنباله‌رو آنها شویم، همان مفاهیم را بگیریم، آن وقت چه کار کنیم!؟ مثل خودِ آنها به ظلم عمل کنیم و آن وقت اسم عدالت را بیاوریم!؟ این غیر از نفاق چیز دیگری است!؟ امروز بشریت در رنج است؛ امروز بشریت از یک تبعیض بزرگ رنج میبرد؛ بشریت از یک ظلم بزرگ به جان میآید. این ظلم بزرگ را همین قدرتمندان میکنند؛ دستشان هم پرچم حقوق بشر است! یعنی نفاق محض. از اینها باید تقلید کرد!؟ در مقابل اینها باید رودربایستی داشت!؟ مفاهیم اینها را باید گرفت و به جای مفاهیم علوی و اسلامی گذاشت!؟ نه؛ این غلط است. راه درست برای کسی که پیرو امیرالمؤمنین است، این است که شاخصه‌های حکومت علوی را در نظر داشته باشد؛ همان اندازه‌ای که میتواند و قدرت دارد، طبق آنچه که ساز و کارهای جهانی اقتضاء میکند - دوران صنعت و صنعتهای پیچیده و روشهای فوق مدرن صنعتی و اینها اقتضائاتی دارد - اینها را رعایت کند تا آن جهتگیری یک سر سوزن منحرف نشود. این میشود یک انسان والا؛ میشود یک حاکم علوی. چنین جامعه‌ای قدرتمند میشود؛ چنین جامعه‌ای پولادین میشود؛ جامعه‌ای که مردمش راست بگویند و از مسؤولانشان راست بشنوند؛ آنچه را که وعده میدهند، آنچه را که میگویند، آنچه را که به عنوان پرچم بلند میکنند، همان را عمل میکنند و «لِم تقولون مالاتفعلون(۲)» نباشند. این، آن روش درست است و این به برکت امیرالمؤمنین ممکن است.
 
ادّعای من این است که ما توانسته‌ایم در حدّ قدرت معقولِ انسانهایی در حدّ انسانهای ضعیفی مثل ما، علیرغم همه دشمنیهای جهانی، این راه را ترسیم کنیم و این شاخصها را به دنیا نشان دهیم. علّت جاذبه‌ای که امروز نام مبارک امام رضوان‌اللَّه علیه و نام جمهوری اسلامی در دنیا دارد، همینهاست؛ چون توانسته‌ایم این شاخصه‌ها را در رفتار حکومت اسلامی ثبت کنیم. البته مزاحمت میکنند، مخالفت میکنند، اذیّت میکنند؛ اما تنها راه مقابله با مزاحمتها و اذیّتها و کارشکنیها، استقامت و ایستادگی است. ملت ایران بحمداللَّه ایستاده است. بخصوص جوانان با اراده و مؤمن ما ایستاده‌اند؛ ما هم به فضل الهی ایستاده‌ایم. این امواج جهانی و این تبلیغات گمراه کننده نخواهد توانست ما را تسلیم خواسته‌های آنها کند. آنها میخواهند این نظام هم مثل نظامهای دست نشانده آنها تسلیم خواست آنها شود و برای اِعمال سلطه دیکتاتوری بین‌المللی امریکا و اشباه امریکا راه را باز کند.
 
امیدواریم ان‌شاءاللَّه خداوند به برکت روح مطهّر امیرالمؤمنین و شأن و مقام والای آن بزرگوار، این ملت عزیز را روزبه‌روز به اهداف علوی نزدیکتر کند؛ حکومت ما را روز به روز به حکومت علوی نزدیکتر کند. خداوند ان‌شاءاللَّه ادعیّه حضرت بقیةاللَّه ارواحنا فداه را شامل حال شما و همه ملت ایران گرداند و ما را از سربازان آن حضرت در حضور و غیبتش قرار دهد.
 
والسّلام علیکم و رحمةاللَّه و برکاته
  • محمد جواد سلطانی فرد



دریافت

دریافت
  • محمد جواد سلطانی فرد


حضرت آیت‌الله خامنه‌ای رهبر انقلاب اسلامی و فرمانده کل قوا در سالروز انتشار پیام امام خمینی(ره) برای تشکیل بسیج مستضعفان، پیامی خطاب به گردهمائی فرماندهان ارتش بیست میلیونی صادر کردند. این پیام در محل مرقد مطهر حضرت امام خمینی قدس سره الشریف توسط حجت‌الاسلام نوری نماینده ولی فقیه در سپاه، صبح امروز قرائت شد. متن پیام به این شرح است:

بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم‌

سالگرد تشکیل‌ بسیج‌ مستضعفان‌ یادآور خاطره‌ی‌ پرشکوه‌ مجاهداتی‌ است‌ که‌ در دوران ‌هشت ‌ساله‌ی‌ جنگ‌ تحمیلی‌، زیباترین‌ تابلوهای‌ ایثار و فداکاری‌ همراه‌ با نجابت‌ و فروتنی‌ و توأم‌ با شجاعت‌ و رشادت‌ را ترسیم‌ کرده‌ است‌; خاطره‌ی‌ جوانمردان‌ پاکدامن‌ و غیوری‌ که‌ شیران‌ روز و زاهدان‌ شب‌ بودند و صحنه‌ی‌ نبرد با شیطان ‌زر و زور را با عرصه‌ی‌ جهاد با نفس‌ اماره‌ به‌ هم‌ آمیختند و جبهه‌ی‌ جنگ‌ را محراب‌ عبادت‌ ساختند. جوانانی‌ که‌ از لذات‌ و هوس های‌ جوانی‌ برای‌ خدا گذشتند و پیرانی‌ که‌ محنت‌ میدان‌ جنگ‌ را بر راحت‌ پیرانه‌سر، ترجیح‌ دادند و مردانی‌ که‌ محبت‌ زن‌ و فرزند و یار و دیار را در قربانگاه‌ عشق‌ الهی‌ فدا کردند...

خاطره‌ی‌ انسان های‌ بزرگ‌ و کم‌ادعایی‌ که‌ کمر به‌ دفاع‌ از ارزش های‌ الهی‌ بستند و از هیبت‌ دروغین‌ قدرت هایی‌ که‌ برای‌ حفظ فرهنگ‌ و ارزش های‌ جاهلی‌ غرب‌ به‌ مصاف‌ ارزش های‌ الهی‌ آمده‌ بودند نهراسیدند; خاطره‌ی‌ صدها هزار جوانمرد روستایی‌ و شهری‌، کاسب‌ و کارگر، دانشجو و طلبه‌، پزشک‌ و پرستار مهندس‌ و هنرمند، اداری‌ و بازاری‌، پیر و جوان‌ که‌ عاشقانه‌ به‌ نداهای‌ مکرر امامشان‌ و محبوبشان‌ و سلسله‌جنبان‌ عشق‌ مقدسشان‌ حضرت‌ امام‌ خمینی‌ اعلی‌الله‌کلمته ‌پاسخ‌ گفتند و رو به‌ خدا و پشت‌ به‌ دنیا کردند; برخی‌ فوز شهادت‌ یافتند و بعضی‌ با اسارت‌ و جراحت‌ و نقص‌ عضو آزمایش‌ شدند و برخی‌ جسم‌ و جان‌ مبارک‌ خود را که‌ سرشار از فیض‌ و نور شده‌ بود سالم‌ و کامل‌ به‌ خانه‌ برگرداندند تا همچون‌ ذخیره‌یی‌ برای‌ دفاع‌ در روز احتیاج‌ و در خدمت‌ اسلام‌ و انقلاب‌ و میهن‌ و ملت‌، از آن‌ نگهداری‌ کنند: "فمنهم‌ من‌ قضی‌ نحبه‌ و منهم‌ من‌ ینتظر و ما بدلوا تبدیلا"...

هفته‌ی‌ بسیج‌ همچنین‌ سرشار از یاد و نام‌ آن‌ بزرگمرد جهانداری ‌است که‌ ندای‌ دعوتش‌ همچون‌ صلای‌ ربوبی‌ در روز الست‌، فطرت ها را مخاطب ‌می‌ساخت‌ و از اعماق‌ جان‌ بلی‌گویان،‌ جواب‌ می‌گرفت‌، خود عاشق‌ بود و عاشقانه ‌سخن‌ می‌گفت‌. بنده‌ی‌ سلم‌ خدا بود و دل ها را سلم‌ خود می‌ساخت‌. دردمندانه ‌می‌خروشید و دردهای‌ مهلکی‌ را که‌ افیون‌ مخدر شیطان ها از یاد آدمیان‌ برده‌ و از درمان،‌ محروم‌ ساخته‌ بود، علاج‌جویانه‌ به‌ احساس‌ آنان‌ برمی‌گردانید و به ‌درمان نزدیک‌ می‌ساخت‌ ... یاد و نام‌ امام‌ خمینی،‌ بزرگ‌ که‌ خداوند، فتح‌الفتوح‌ تصرف دل‌ هشیاران‌ این‌ ملت‌ و خیل‌ عظیمی‌ از مسلمانان‌ و مستضعفان‌ جهان‌ را نصیب‌ او ساخته‌ بود و او با این‌ سلاح‌ الهی‌ قلعه‌های ‌تصرف‌ناپذیر استکبار را یکی‌ پس‌ از دیگری‌ گشود و رأس‌ استکبار یعنی‌ امریکای ‌جهانخوار را مرعوب‌ ساخت‌ و تخت‌ امپراتوری های‌ بی‌منازع‌ را متزلزل‌ ساخت‌. مسلمانان‌ جهان‌ را بیدار کرد و هسته‌های‌ مقاومت‌ اسلامی‌ را با دم‌ گرم‌ و صدای‌ امید‌ خود متشکل‌ ساخت‌. جمهوری‌ اسلامی‌ را پدید آورد و از لابلای ‌هزاران‌ مانع‌ و مزاحم‌ و معارض‌، به سلامت‌ به‌ اوج‌ اعتبار و قدرت‌ رسانید و خطرناکترین‌ دشمنان‌ آن‌ یعنی‌ سردمداران‌ نظام های‌ غربی‌ را بارها دچارناکامی‌ ساخت‌ و متولیان‌ نظام های‌ شرقی‌ را از موضعی‌ استوار و مسلط، به‌ بطلان‌ اندیشه‌های‌ مذهب ‌ستیز و انسان ‌گریزشان،‌ هشدار داد و هنوز یکسال‌ ازنامه‌ی‌ پیامبرگون‌ و تاریخی‌ او به‌ رأس‌ هرم‌ قدرت‌ دنیای‌ شرق‌ نگذشته‌، اکنون‌ جهان‌ شاهد فروپاشی‌ نظام های مارکسیست‌ در سراسر جهان‌ است‌.

آری‌ رهبرکبیر انقلاب‌ اسلامی‌ که‌ خود را بسیجی‌ می‌شمرد و بدان‌ افتخار می‌کرد، جهانی ‌را در مقابله‌ با استکبار و قدرت های‌ ستمگر عالم‌ بسیج‌ کرد و خواب‌ راحت‌ را از چشم‌ زورگویان‌ زدود و نور امید را که‌ کلید همه‌ی‌ پیروزی ها و پیشروی هاست‌، در دل‌ ملت ها تابانید. بی‌شک‌ همه‌ی‌ دستگاه های‌ استکبار نیز به‌ آسانی‌ نخواهند توانست‌ بذری‌ را که‌ او پاشیده‌ جمع‌ کنند و بنایی‌ را که‌ او پی‌ افکنده‌، ویران‌ سازند، اگرچه‌ به شدت‌ و قساوتی‌ عنادآمیز با نتایج‌ و ثمرات‌ جهاد بزرگ‌ او در مبارزه‌ ی معارضه‌اند.

در سالگرد بسیج،‌ نکته‌ی‌ مهمی‌ که‌ بسیجیان‌ و همه‌ی ‌ملت‌ ایران‌ باید بدان‌ توجه‌ کنند این‌ است‌ که‌ قدرت های‌ استکباری‌ غرب‌، امروز در همه ‌جا خود را با اسلام‌، روبه‌رو می‌بینند. آنان‌ از اسلام‌، احساس‌ خطر می‌کنند. آنان‌ هر نشانه‌ی اسلامخواهی‌ را طلیعه‌ی‌ خطری‌ جدی‌ برای‌ قدرت‌ و منافع‌ خود تلقی‌ می‌کنند. بدیهی‌ است‌ که‌ اسلام‌ ناب‌ محمدی ‌صلی‌الله‌علیه‌واله‌ که‌ ظلم‌ و فساد و انحطاط اخلاقی‌ را در محیط زندگی‌ بشر تحمل‌ نمی‌کند برای‌ نظام هایی‌ که‌ بر پایه‌ی‌ ظلم‌ و فساد و انحطاط بنا شده‌اند، خطری‌ حقیقی‌ است‌. این‌ است‌ که‌ همه‌ی‌ قدرت های‌ شیطانی‌ عالم‌ امروز در مصاف‌ جلوه‌های‌ اسلام‌ از خشن‌ترین‌ روش های‌ برخورد استفاده‌ می‌کنند و بدیهی‌ترین ‌اصولی‌ را که‌ تاکنون‌ شعار داده‌اند زیر پا می‌گذراند.

در فلسطین‌ اشغالی ‌مسلمانانی‌ که‌ بی‌اعتنا به سازشکاری های‌ خائنانه‌ با دست‌ خالی‌ به‌ مبارزات ‌حق‌طلبانه‌ ادامه‌ می‌دهند، با روش های‌ خشن‌ و غیر انسانی‌ سرکوب‌ می‌شوند و زن ‌و کودک‌ و پیرشان‌ به‌ دست‌ سربازان‌ دستورگرفته‌ی‌ صهیونیست‌ شکنجه‌ و تار و مار می‌شوند و از این ‌همه‌ مدعیان حقوق‌ بشر از دولت های‌ غربی‌ صدایی‌ برنمی‌خیزد و امریکا و انگلیس‌ و برخی‌ دیگر حمایت‌ عملی‌ و تشویق‌ زبانی‌ هم‌ می‌کنند در لبنان‌ علاوه‌ بر اردوگاه های آوارگان‌ مظلوم‌ فلسطینی‌، خانه‌ و کاشانه‌ی‌ مسلمانان‌ لبنانی‌ به‌ وسیله‌ی‌ جت های‌ اسرائیلی‌ بمباران‌ می‌شود و زن‌ و مرد و پیر و جوان‌ رهگذر و غیر نظامی‌ به‌ خاک‌ و خون‌ کشیده‌ می‌شوند و روحانی‌ موجه ‌و محترمی‌ نیمه‌ شب‌ به‌ وسیله‌ی‌ مزدوران‌ صهیونی‌ از خانه‌ی‌ خود ربوده ‌می‌شود و از میان‌ این‌ همه‌ دولت‌ غربی‌ که‌ سال هاست‌ محکوم‌ کردن‌ تروریسم‌ و آدم‌ربایی‌ را ترجیع‌بند همه‌ی‌ حرف های‌ خود قرار داده‌ و به‌ قصد کسب‌ وجهه‌، مدام‌ هر دولت‌ مخالف‌ منافع‌ خود را بدان‌ متهم‌ می‌دارند، حتی‌ یک‌ نفر هم‌ در برابر این‌ حرکت های‌ زشت‌ و وحشیانه‌ی‌ تروریستی‌ موضعی‌ جدی‌ نمی‌گیرد و از اینکه‌ دولتی‌ این‌طور قلدرانه‌ به‌ خانه‌ی‌ مردم‌ کشوری‌ دیگر بمب‌ بریزد یا ازآن‌ آدم‌ برباید متأثر نمی‌شود.

در بعضی‌ کشورهای‌ اسلامی‌ و در سایه‌ی‌ دولت های ‌خودباخته‌ در برابر غرب‌، خالص ترین‌ و غیورترین‌ مسلمانان‌ به‌ چشم‌ عناصر خرابکار نگریسته‌ شده‌ و با شدت‌ و خشونت‌ و با حبس‌ و زجر و اعدام‌ با آنان‌ رفتار می‌شود.

در اروپا و در کشورهایی‌ که‌ خود را مهد تمدن‌ و دمکراسی ‌می‌شمارند، مسلمانان‌ دچار تبعیض‌ و حق‌کشی‌ و حتی‌ فشار و سرکوب‌ قرار می‌گیرند و صریحاً به‌ جرم‌ پایبندی‌ به‌ اسلام‌ محکوم‌ می‌شوند.

آنچه‌ در هفته‌های‌ اخیر در فرانسه‌ و بعضی‌ دیگر از کشورهای اروپایی‌ "جنگ‌ روسری‌" نامیده‌ شد، در واقع‌ مبارزه‌ی‌ سراسیمه‌ و ناشیانه‌یی‌ از سوی‌ سردمداران‌ فرهنگ‌ غربی‌ با پدیده‌هایی‌ است‌ که‌ آنان‌ آن‌ را جهش‌ برقی‌ از فرهنگ‌ اسلام‌ و نشانه‌ی‌ نفوذ روز افزون‌ اسلام‌ تلقی‌ می‌کنند و در مقابله‌ با آن‌ به‌ قدری‌ صبر و متانت‌ را از دست‌ می‌دهند که‌ یکباره‌ رؤسای‌ کشور به مبارزه‌جویی‌ در برابر چند دختر بچه‌ی‌ متعبد و چند خانواده‌ی‌ مقید مسلمان‌ ظاهر می‌شوند. اینها همانهایند که‌ فریاد دفاع‌ ریاکارانه‌شان‌ از آزادی ها و تمایلات‌ فردی‌، گوش‌ دنیا را کرکرده‌ است ‌وقتی‌ اعتراض‌ علیه‌ نویسنده‌یی‌ است‌ که‌ وقیحانه‌ به‌ مقدسات‌ یک ‌میلیارد مسلمان‌ دشنام‌ داده‌، آنان‌ طرفدار آزادی بیان‌ و عقیده‌ی‌ فردی ‌می‌شوند; اما وقتی‌ سخن‌ از زن‌ یا دختربچه‌ی‌ مسلمانی است‌ که‌ می‌خواهد برطبق‌ عقیده‌ی‌ مذهبی‌ خود لباس‌ بپوشد دیگر آزادی‌ فردی‌ از یاد می‌رود و همه ‌چیز رنگ‌ دیگری‌ می‌یابد و هرگونه‌ حرکت‌ ضد اخلاقی‌ و ضد آزادی ها و حقوق‌ فردی‌، نام‌ مبارزه‌ با ارتجاع‌ می‌گیرد. اف‌ باد بر ریاکاران‌ دروغگو و منافق.‌

در بسیاری‌ از کشورهای‌ اروپایی‌ اقلیت‌ مسلمان‌ مورد آزار و تبعیض‌ و تحقیر قرار می‌گیرد; اما در همه‌ی‌ امور کشورهای‌ دیگر زیر عنوان‌ دفاع‌ از حقوق‌ بشر دخالت ‌می‌کنند و حتی‌ از تحریک‌ انگیزه‌های‌ قومی‌ و مذهبی‌ در مواردی‌ که‌ لازم ‌بدانند ابا نمی‌کنند، کمترین‌ اشاره‌یی‌ به‌ حق‌ تضییع ‌شده‌ی‌ این‌ مظلومان ‌نکرده،‌ با سکوت‌ و احیاناً عمل‌ خود به‌ ستمی‌ که‌ بر مسلمین‌ می‌رود مهر تأیید می‌زنند. در برخی‌ کشورهای‌ آسیایی‌ هم‌ اقلیت های بزرگ‌ مسلمان‌ دچار همین ‌سرنوشتند و چنانکه‌ همه‌ می‌دانند، امروز جامعه‌ی‌ مسلمین‌ با ستمی‌ وسیع‌ و بی‌مهار روبه‌روست‌. درنقاط مختلف‌ جهان‌، دشمنان‌ اسلام‌ به‌ مساجد که‌ پایگاه‌ حریت‌ انسان‌ و جایگاه‌ رابطه‌ی‌ او با خدا و مرکزی‌ برای‌ کسب‌ آگاهی‌ از شیطنت های‌ شیاطین‌ زر و زور است‌. با بغض‌ و کینه‌یی‌ عمیق‌ می‌نگرند و تا آنجا که‌ بتوانند، با وجود و حضور و فعالیت‌ آنها ستیزه‌ می‌کنند. هم‌اکنون‌ مسجد الاقصی‌، قبله‌ی‌ دوم‌ مسلمین‌ که‌ بحمدالله‌ پایگاه‌ بیداری‌ و مبارزه‌ نیزشده‌ است‌، مورد جسارت‌ صهیونیست های‌ پلید قرار گرفته و در فرانسه‌ و هند نیز مسجد در معرض‌ اهانت‌ و تخریب‌ واقع‌ شده‌ است‌.

مجموع‌ این‌ حوادث‌ و نظایر فراوان‌ آن‌، به روشنی‌ این‌ حقیقت‌ هشدار دهنده‌ را مجسم‌ می‌سازد که‌ امروز قدرتمداران‌ عالم‌ و اداره‌کنندگان‌ نظام‌ سلطه‌ در جهان‌، اسلام‌ را خطری‌ بزرگ ‌می‌شمارند و تجدید حیات‌ اسلام‌ ناب‌ محمدی صلی‌الله‌علیه‌واله‌ را در ایران‌، نه‌ تنها برای‌ منافع‌ منطقه‌یی‌، بلکه‌ برای‌ منافع‌ جهانی‌ خود که‌ عملا در حفظ و استقرار نظام‌ سلطه‌ ـ یعنی‌ تقسیم کشورهای‌ جهان‌ به‌ سلطه‌گر و سلطه‌پذیر ـ متبلور شده‌ است‌، تهدیدی‌ جدی‌ به‌ حساب‌ می‌آورند و بر این‌ اساس‌ با همه‌ی ‌توان‌ خود به‌ مصاف‌ اسلام‌ آمده‌ و بیش‌ از همه،‌ با سرچشمه‌ی‌ امیدبخش‌ این‌فیض‌ الهی‌ یعنی‌ انقلاب‌ پیروز اسلامی‌ و نظام‌ مقدس‌ اسلامی‌ در ایران ‌دشمنی‌ و عناد می‌ورزند.

دانستن‌ این‌ حقیقت‌ و توجه‌ به‌ ابعاد گوناگون‌ آن‌، هوشیاری‌ و عزم‌ و جدیت‌ عموم‌ ملت ایران‌ و مسلمانان‌ جهان‌ را در چگونگی ‌مقابله‌ با توطئه‌هایی‌ که‌ از سوی‌ دشمن طراحی‌ می‌شود، طلب‌ می‌کند. ملت‌ ما البته‌ در طول‌ ده ساله‌ی‌ گذشته‌ با انواع توطئه‌های‌ دشمنان‌ آشنا شده‌ و با آنها دست‌ و پنجه‌ نرم‌ کرده‌ و بحمدالله‌ بر بیشتر آنها فایق‌ هم‌ شده‌ است و سنت‌ مسلم‌ الهی‌ آن‌ است‌ که‌ در چنین‌ میدانی‌، در میدانی‌ که‌ ملتی‌ مؤمن‌ و انقلابی‌ و برحق‌ و هوشیار و با اراده‌، در آن‌ با دشمنانی‌ مادی‌ و زورگو و نابحق‌ و شیطان‌صفت‌ مبارزه‌ می‌کند، پیروزی‌ از آن‌ جبهه‌ی‌ حق‌ است‌ که‌ از کمک‌ خدا و اراده‌ی‌ راسخ‌ و روح‌ فداکاری‌ برخوردار است‌ و این‌ همان‌ چیزی ‌است‌ که‌ ما در طول‌ سال های‌ قبل‌ و بعد از انقلاب‌ تا امروز تجربه‌ کرده‌ایم‌ و همان‌ چیزی‌ است‌ که‌ در سراسر تاریخ‌ نبوت ها تحقق‌ یافته‌ و قرآن‌ بارها از آن‌ خبر داده‌ است‌.

ولی‌ شرط پیروزی‌، اتکال‌ و اعتماد به‌ خدا و هوشیار و جدی‌ و آماده‌ بودن‌، حفظ وحدت‌ و فریب‌ تبلیغات‌ دشمن‌ را نخوردن‌ است‌. امروز یکی‌ از تلاش های‌ دشمنان‌ صرف‌ آن‌ می‌شود که نور امید را در دل‌ ملت‌ ما خاموش‌ کنند و آنان‌ را به‌ اوضاع‌ کشور و به‌ دست‌اندرکاران‌ و مجریان‌ امور، بدبین‌ سازند.فاصله‌یی‌ که‌ دشمنان‌ ملت‌ مایلند میان‌ ملت‌ و دولت به‌ وجود آید همان‌ چیزی‌ است‌ که‌ اگر خدای‌ نخواسته‌ موفق‌ شوند دست‌ آنان‌ و ایادی‌ حقیر و ریاکار و خبیث‌ آنان‌ در داخل‌ را برای‌ ضربه‌زدن‌ به‌ کشور و انقلاب‌ باز خواهد کرد، این‌هدف‌ همیشه‌ی‌ دشمن‌ بوده‌ و هست‌ و لذا اصرار همیشه‌ی‌ امام‌ فقید و عظیم‌ آن‌ بود که‌ پیوند میان‌ ملت‌ و مجریان‌ امور مستحکم تر شود. در دوران‌ سازندگی‌ اگر دولت‌ بتواند مشکلات‌ ناشی‌ از جنگ تحمیلی‌ هشت‌ ساله‌ و نیز مشکلات‌ تحمیل‌ شده ‌از سوی‌ دشمنان‌ خارجی‌ را برطرف‌ ساخته‌ و نظام‌ اسلامی‌ را پاسخگوی‌ نیازهای ‌مادی‌ و معنوی‌ ملت‌ بسازد ـ که‌ به خواست‌ خدا و دعای‌ حضرت‌ ولی‌الله‌الاعظم‌ ارواحنافداه‌ خواهد توانست‌ ـ بزرگترین‌ ضربه‌ بر استکبار جهانی‌ وارد خواهد آمد که‌ همواره‌ می‌خواسته‌ نظام‌ اسلامی‌ را ناتوان‌ از اداره‌ی‌ صحیح‌ و کامل‌ کشور معرفی‌ کند و به‌ همین‌ منظور هم‌ جنگ‌ و دیگر مشکلات‌ را بر کشور ما تحمیل‌ می‌کرده‌ است‌ پس‌ پیروزی‌ شما ملت‌ رشید در امر بازسازی‌، به‌ معنای‌ ناکامی‌ استکبار و پیروزی‌ انقلاب‌ است‌ و این‌ مقصود جز با همکاری‌ صمیمانه‌ و همه ‌جانبه‌ی‌ مردم‌ و صبر و عزم‌ انقلابی آنان‌ ممکن‌ نیست‌. لذا به‌ همان‌اندازه‌ که‌ دشمن‌ بر جدایی‌ میان‌ قشرهای‌ مردم‌ و بالخصوص‌ میان‌ مردم‌ و مسؤولان،‌ اصرار می‌ورزد، ملت‌ باید بر همکاری‌ و همدلی‌ میان‌ قشرهای‌ مردم‌ و بالخصوص‌ میان‌ دولت‌ و ملت‌ اصرار داشته‌ باشند و با هوشیاری‌ تمام‌، القائات‌موذیانه‌ی‌ دشمنان‌ را شناخته‌، در جهت‌ مقابل‌ آن‌ حرکت‌ کنند.

اکنون‌ برای ‌تذکر و توجه‌ عموم‌ ملت‌ عزیز، نکاتی‌ را به‌ اختصار یادآور می‌شوم‌:

1) بسیج‌برای‌ دفاع‌ از کشور اسلامی‌ و انقلاب‌ اسلامی‌ به‌ وجود آمد. آمادگی‌ برای‌دفاع‌، امروز و همیشه‌ یک‌ وظیفه‌ی‌ اسلامی‌ و انقلابی‌ و ملی‌ است‌. بنابراین ‌نیروی‌ مقاومت‌ بسیج‌ باید کار جذب‌ و سازماندهی‌ بسیجیان‌ عزیز را با برنامه‌ریزی‌ صحیح‌ ادامه‌ دهد و تشکیل‌ ارتش‌ بیست ‌میلیونی‌ را میسور و عملی ‌سازد.

مسؤولین‌ محترم‌ دولتی‌ و قضایی‌ نیز موظفند ضمن‌ کمک‌ به‌ اجرای ‌برنامه‌های‌ سپاه‌ پاسداران‌ انقلاب‌ اسلامی‌ در تکمیل‌ و تقویت‌ ارتش‌ بیست ‌میلیونی‌، مشکلات‌ آحاد بسیجی‌ در دستگاه های‌ دولتی‌ را به‌ شکل‌ ویژه‌ حل‌ کرده عزیزانی‌ را که‌ با عرضه‌ کردن‌ جان‌ خود از انقلاب‌ و کشور حراست‌ کرده‌اند، با توسل‌ به‌ روش های‌ معمول‌ اداری‌ و کاغذبازی های‌ رایج‌ آزرده‌ نکنند و خدای ‌نخواسته‌ موجب‌ دلسردی‌ این‌ پشتوانه‌های‌ اطمینان بخش‌ انقلاب‌ و کشور نشوند. چنین‌ رفتاری‌ از هر یک‌ از مأموران‌ اجرایی‌ و قضایی‌، تخلف‌ و موجب‌ مؤاخذه‌ است‌.

2) امروز بسیج‌ عناصر مؤمن‌ و فداکار، علاوه‌ بر دفاع‌ مسلحانه‌ از کشور و انقلاب باید سازندگی‌ کشور را نیز هدف‌ دیگر خود قرار دهد. امروز روزی‌ است‌ که ‌همه‌ی‌ نیروها باید همه‌ی‌ سرمایه‌های‌ علمی‌، فکری‌، تخصصی‌، تجربی‌، مادی‌ و معنوی‌ خود را همچون‌ بسیجیان‌ میدان‌ جنگ‌، پشت‌ سر دولت‌ به‌ میدان‌ سازندگی ‌وارد کنند، دولت‌ به‌ شکل‌ بسیجی‌ عمل‌ کرده‌ و نیروهای‌ کارآمد بسیجی‌ را به ‌حضور در میدان‌ سازندگی‌ تشویق‌ کند و با برنامه‌ریزی‌ جامع‌، جایگاه‌ هر قشر و هر فردی‌ را در جهاد بازسازی‌ کشور، معین‌ کند و آحاد مردم‌ نیز با ترجیح‌ مصلحت‌ سازندگی‌ بر مصالح‌ شخصی‌، فداکارانه‌ در این‌ میدان‌ مجاهدت‌ کنند.

3) ما همان‌طور که‌ در جنگ‌ جدی‌ و مصمم‌ بودیم در رعایت‌ آتش‌بس‌ و حرکت‌ به‌ سمت ‌صلحی‌ پایدار نیز جدی‌ و مصممیم‌، لیکن‌ روند مذاکرات‌ نشان‌ می‌دهد که‌ رژیم‌عراق‌ آماده‌ی‌ قبول‌ حق‌ نیست‌ و در پشت‌ میز مذاکره‌ نیز با همان‌ روحیه‌ی ‌تجاوزطلبی‌ میدان‌ جنگ‌، سخن‌ می‌گوید. لذا علاوه‌ بر ارتش‌ و سپاه‌، بسیجیان ‌سلحشور و هسته‌های‌ مقاومت‌ نیز باید همواره‌ آماده‌ و هوشیار باشند تا در صورت ‌لزوم به‌ وظیفه‌ی‌ دفاع‌ مقدس‌ قیام‌ کنند.

4) وحدت‌ عمومی‌ مردم‌، مظهر فضل‌الهی‌ و پربرکت‌ترین‌ سرمایه‌ی‌ ملت‌ ماست‌. همه‌ باید سعی‌ بر حفظ این‌ سرمایه ‌داشته‌ باشند و به‌ هیچ‌کس‌ اجازه‌ داده‌ نشود که‌ با پراکندن‌ بذر اختلاف‌ و عداوت‌، این‌ موهبت‌ الهی‌ و این‌ سرمایه‌ی‌ بی‌بدیل‌ را به‌ آتش‌ بکشد. اختلاف ‌سلیقه‌ و نظر سیاسی‌ و اقتصادی‌ و اختلاف‌ در تشخیص‌ مصالح‌، میان‌ برادرانی‌ که‌در اصول‌ انقلاب‌ و اسلام‌، همدل‌ و همفکرند نباید به‌ خصومت‌ و تنازع‌ و کشمکش ‌بینجامد.

5) همه‌ی‌ آحاد ملت‌ عزیز را به‌ روح‌ خوشبینی‌ برادرانه‌ میان‌برادران‌ و سوءظن‌ هوشیارانه‌ نسبت‌ به‌ بیگانگان‌ و دشمنان‌ دعوت‌ می‌کنم‌. اگر تبلیغات‌ استکبار سعی‌ بر ایجاد فضای‌ سوءظن‌ و بددلی‌ در داخل‌ کشور دارد ما باید علی‌رغم‌ خواست‌ و از روی‌ سوءظن‌ به‌ او، هر گمان‌ بد نسبت‌ به‌ برادران ‌اسلامی‌ و انقلابی‌ خود را از دل‌ و از فضای‌ جامعه‌ بزداییم‌. مخصوصاً گویندگان‌ و نویسندگان‌ و آنان‌ که‌ در خود شایستگی‌ آن‌ را می‌بینند که‌ با مردم‌ و برای‌مردم‌ سخن‌ بگویند باید مراقب‌ باشند که‌ به‌ سود استکبار و همزبان‌ با تبلیغات‌ استکباری‌ فضای‌ زندگی‌ مردم‌ را به‌ بدبینی‌ و بددلی‌ آلوده‌ نکنند و نوای امید و نشاط سردهند.

6) تبلیغات‌ امریکایی‌ و همدستانشان‌ می‌خواهند القاء کنند که ‌در ایران دوران‌ جوشش‌ انقلاب‌ به سر آمده‌ و انقلاب‌، راه‌ گذشته‌ی‌ خود را تغییرداده‌ است‌. علی‌رغم‌ دشمن‌ اعلام‌ می‌کنیم‌ و همه‌ باید عملاً و قولاً نشان‌دهند که‌ انقلاب‌ اسلامی،‌ راه‌ مبارزه‌ با ظلم‌ و استکبار و فساد را رها نکرده‌ و هرگز نخواهد کرد. اگر قلدران‌ عالم‌، خوش‌خیالانه‌ گمان‌ می‌کنند که‌ این‌ سنگر مظلومان‌ و این‌ مدافع‌ مستضعفان‌ و این‌ پایگاه‌ مبارزه‌ با نظام‌ سلطه‌ و ظلم‌ و استکبار جهانی‌، لحظه‌یی‌ هدف های‌ بزرگ‌ خود را از یاد خواهد برد سخت‌ در اشتباهند. ما همچنان‌ و همیشه‌ مدافع‌ ملت های‌ مظلوم‌ و زیر یوغ‌ استکبار هستیم‌ و خواهیم‌ بود. ما همواره‌ در کنار ملت‌ مسلمان‌ و مبارز و رشید فلسطین‌ و بر ضد صهیونیسم‌ جنایتکار هستیم‌ و خواهیم‌ بود و به‌ برادران‌ فلسطینی‌ خود توصیه ‌می‌کنیم‌ که‌ راه‌ خدا یعنی‌ مبارزه‌ با دشمن‌ غاصب‌ و حامیانش‌ را با توکل‌ واعتماد به‌ خدا و تا نابودی‌ دولت‌ صهیونیست‌ غاصب‌ ادامه‌ دهند. ملت‌ بزرگ‌ و بسیجیان‌ مؤمن‌ و فداکار ما دفاع‌ از فلسطین‌ را فریضه‌یی‌ دینی‌ می‌شمارند و در راه‌ خدا هیچ‌ هدفی‌ را دست‌نیافتنی‌ نمی‌دانند. ما همواره‌ از حق‌ ملت‌ مظلوم‌ افغانستان‌ در برابر آنان ‌که‌ با او به‌ زور یا تزویر عمل‌ کرده‌اند، دفاع‌خواهیم‌ کرد و معتقدیم‌ ملت‌ افغان‌ که‌ با نثار خون‌ هزاران‌ شهید توانسته ‌نیروهای‌ بیگانه‌ را از خانه‌ خود بیرون‌ براند، در سایه‌ی‌ توکل‌ به‌ خدا و قطع ‌امید از قدرت های‌ مداخله‌گر و کسانی‌ که‌ به‌ آنان‌ خدمت‌ می‌کنند خواهد توانست ‌نظام‌ اسلامی‌ مستقل‌ از شرق‌ و غرب‌ و مبتنی‌ بر خواست‌ و اراده‌ی‌ ملت‌ را درکشور خود مستقر نماید. ما خود را همواره‌ نسبت‌ به‌ ملت‌ مقاوم‌ و مظلوم‌ لبنان ‌که‌ دستخوش‌ توطئه‌ی‌ مشترک‌ صهیونی‌، مارونی‌، امریکایی‌ است‌، دارای‌ تکلیف ‌دانسته‌ایم‌ و خواهیم‌ دانست‌. این‌، راه‌ ما و وصیت‌ امام‌ عظیم‌الشأن‌ ما و دستور اسلام‌ ماست‌ و بدان‌ همواره‌ وفادار خواهیم‌ ماند.

7) این‌جانب‌ از این‌که‌ کسانی‌ می‌کوشند تا در میان‌ مردم‌ ما رسم‌ تجمل‌گرایی‌ و اسراف‌ و ولخرجی‌ را شایع‌ کنند، شدیداً نگران‌ و متأسفم‌; و از این‌که‌ مردم‌ فداکار و انقلابی‌ ایران‌ در امور شخصی‌ به‌ مصرف‌گرایی‌ سوق‌ داده‌ شوند و قناعت‌ انقلابی‌ را از یاد ببرند، به‌ خدا پناه‌ می‌برم‌. آنان‌ که‌ تجملات‌ و زیادی های‌ غیرضرور و ولخرج‌مآبانه‌ را از روی‌ بی‌دردی‌ ناشی‌ از وسعت‌ و توانایی‌ مالی‌ انجام‌ می‌دهند به‌ خود آیند و به‌ انفاق‌ روی‌ آورند; و آنان‌که‌ با سختی‌ و تنگدستی‌، بر خود چنین‌ چیزی‌ را تحمیل‌ می‌کنند از این‌ امر خسارتبار دست‌ بکشند. برای ‌متمکنین‌، میانه‌روی‌ و برای‌ قشرهای‌ متوسط، قناعت‌ در امور شخصی‌، و برای‌همه‌، تلاش‌ و کار و تولید و رونق‌ دادن‌ به‌ وضع‌ عمومی‌، فریضه‌یی‌ انقلابی‌ و رسمی‌ اسلامی‌ است‌.

از خداوند توفیق‌ همگان‌ را در راه‌ هدف های‌ والای‌ انقلاب‌ اسلامی‌ عزیزمان‌ درخواست‌ می‌کنم‌. به‌ روان‌ پاک‌ امام‌ و قائد بزرگمان‌ درود می‌فرستم‌، و علو درجات‌ شهدای‌ عزیز به ویژه‌ شهدای‌ بسیج‌ را از خداوند متعال ‌مسألت‌ می‌کنم‌.

سید علی‌ حسینی‌ خامنه‌ای‌
  • محمد جواد سلطانی فرد

روزنامه جمهوری اسلامی 

06/11/1392
سرویس خبر: جبهه و جنگ

سرلشگر شهید یاسینی، دلاور و فداکار


سید علیرضا یا سینی در فروردین ماه سال 1330 در شهرستان آبادان به دنیا آمد و چهل و سه سال بعد در حالی که مسئولیت معاونت هماهنگ‌کننده نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران بر عهده داشت در مورخه 73,10,15 در یک سانحه هوایی در نزدیکی اصفهان , به همراه فرمانده نیروی هوایی ; سرلشکر شهید منصور ستاری و تنی چند از فرماندهان عالیرتبه نیروی هوایی. به درجه رفیع شهادت نایل آمد. وی در سال 1348 به نیروی هوایی وارد شد. همانند دیگر خلبانان پس از طی مقدمات پرواز در ایران به آمریکا اعزام شد و بعد از گذراندن موفقیت آمیز دوره‌های پرواز با سربلندی به ایران بازگشت و به عنوان خلبان شکاری اف 4 مشغول به خدمت شد. با شروع جنگ به عنوان یک خلبان شجاع و با تجربه وارد جرگه مدافعان آسمان ایران شد.
سال 1357 با اوج گیری حرکت انقلابی مردم، شهید یاسینی هم علیرغم فشارهای همه جانبه رژیم، با پخش اعلامیه در بین پرسنل متعهد دست به افشاگری زد و جزو خلبانانی بود که با انتقال هواپیماهای این پایگاه به پایگاه چابهار، مخالفت کرد. زیرا طبق اطلاعاتی که به پایگاه بوشهر رسیده بود، قرار بود اگر اوضاع کشور بدتر شد هواپیماها به روی ناوهای آمریکایی انتقال پیدا کنند که تعدادی از خلبانان شجاع این پایگاه از جمله شهید یاسینی و شهید طالب مهر با عنوان کردن این نکته که این هواپیماها اموال بیت المال است، از این کار سرپیچی کردند که در نهایت هم با مقاومت خلبانان این طرح منتفی شد.
با پیروزی انقلاب اسلامی و خروج مستشاران خارجی از کشور، که به قول خود شهید یاسینی "بعضی از آنها حتی فرصت بستن چمدان هایشان را نیز پیدا نکردند" پرسنل متعهد نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران توانایی‌های خود را بروز دادند و نشان دادند که از چه استعداد و نیروی علمی و عملی بالایی برخوردار هستند.
سرانجام 31 شهریور سال 1359 ساعت 45/13 دقیقه بعدازظهر، نیروی هوایی عراق با حمله همه جانبه به پایگاه‌های هوایی ایران، جنگ را آغاز نمود و اکثر پایگاه‌های هوایی ایران را بمباران کرد که خوشبختانه خسارت وارده به آن شکل که عراق فکر می‌کرد، نبود.
در آن زمان شهید یاسینی در پایگاه هوایی بوشهر مشغول به خدمت بود. بلافاصله بعد از بمباران پایگاه‌ها در بوشهر، غوغایی به پا بود و هرکس شایعه‌ای را عنوان می‌کرد. یکی می‌گفت آمریکا حمله کرده است دیگری عنوان می‌کرد که کودتا شده و دیگری هم می‌گفت رادیو همه چیز را مشخص می‌کند.
شهید یاسینی بلافاصله بعد از این ماجرا، با مراجعه به گردان پرواز پایگاه به همراه تنی چند از خلبانان این پایگاه، مشغول طرح ریزی یک پاسخ مناسب می‌شوند و در بعداز ظهر همین روز شهید یاسینی به همراه تعدادی از خلبانان تیزپرواز پایگاه ششم شکاری، پاسخی دندان شکن به عراق می‌دهند تا آنها متوجه این نکته شوند که نیروی هوایی ایران همیشه یک نیروی قدرتمند است.
در روز اول جنگ (یکم مهرماه1359) با توجه به دستوری که از قبل برای انجام عملیاتی گسترده داده شده بود، تعداد زیادی جنگنده بمب افکن "اف 4" از پایگاه ششم شکاری به پرواز در می‌آیند. شهید یاسینی به همراه سرتیپ خلبان "مسعود اقدام" هدایت یکی از فانتوم‌های شرکت‌کننده در این عملیات را برعهده می‌گیرد. آنها در این عملیات در آسمان شهر بغداد با مانورهایی زیبا، هواپیما را از لابه لای ساختمان‌ها عبور می‌دادند. روز بعد خبرنگاران خارجی گزارش دادند که خلبانان ایرانی با مهارت خاصی هواپیما را از بین ساختمان‌ها عبور می‌دادند.
در تاریخ هفتم آذر سال 1359 شهید یاسینی به همراه شهیدان بزرگوار سرلشکر خلبان شهید "عباس دوران"، سرلشکر خلبان شهید "حسین خلتعبری" و سرگرد خلبان شهید "حسن طالب مهر"، در عملیاتی مشترک با نیروی دریایی ارتش جمهوری اسلامی ایران به نام "عملیات مروارید" توانستند نیروی دریایی عراق را نابود کنند. در این عملیات بزرگ، شهید یاسینی به تنهایی 8 سورتی پرواز داشت.
جنگ، بیشتر از آن چیزی که پیش‌بینی می‌شد ادامه پیدا کرد و در طول این مدت شهید یاسینی حتی در موقعی که به سمت فرماندهی پایگاه هم منسوب شد، در انجام عملیات برون مرزی پیش قدم بود. در طول مدت دفاع مقدس، وی بیش از 90 پرواز عمقی به خاک عراق داشت که این تعداد عملیات برون مرزی او بود، و ماموریت‌های بسیاری در جبهه‌های جنوب و بر روی نیروهای دشمن نیز انجام داد، به طوری که بعد از تیمسار "محققی" با 2759 ساعت پرواز با هواپیمای فانتوم بیشترین پرواز را با این هواپیما داشت.
شهید یاسینی مهارت خاصی در هدایت هواپیمای اف 4 داشت. در یکی از ماموریت‌ها هواپیمای وی در هنگام بازگشت از عملیاتی برون مرزی مورد تعقیب یک فروند "میگ 23" عراقی قرار می‌گیرد که در اروندرود موشک به آن اصابت می‌کند. به محض برخورد، سیستم اجکت خلبان خود به خود فعال می‌شود و خلبان اجکت می‌کند ولی شهید سرلشکر یاسینی که به عنوان افسر کابین عقب در این پرواز بود، با مهارت خاصی هواپیما را درحالی که تقریبا سیستم هیدرولیک خود را از دست داده بود، در پایگاه ششم به زمین می‌نشاند.
در یکی دیگر از عملیات‌ها، وی از پایگاه ششم شکاری برای زدن هدفی در عراق به پرواز درمی آید و بعد از عبور از اروندرود، در محدوده "خورموسی" با ارتفاع پایین و با سرعت بالا درحال پرواز بوده که ناگهان هواپیما با یک دسته از پرندگان برخورد می‌کند. در این هنگام به دلیل شکستن کاناپی کابین جلو، شهید یاسینی بیهوش می‌شود. سرتیپ اقدام که به عنوان کمک در این پرواز بود، بعد از چند لحظه بیهوشی حالت عادی پیدا کرده و به تصور این که یاسینی اجکت کرده، سعی در بازگرداندن جنگنده می‌کند ولی به دلیل مشکلاتی که در سیستم ناوبری بوجود آمده بود، راه خود را گم می‌کنند. بعد از دقایقی که با ناامیدی درحال گشتن به دنبال راه بودند، ناگهان صدای دلنشینی را که اکثر خلبان‌های فانتوم با آن آشنا بودند،از طریق رادیوی هواپیما می‌شنوند و این صدای شهید سرهنگ خلبان "هاشم آل آقا" بود که بعد از تماس رادیویی از طریق ایشان، اعلام می‌شود که یاسینی اجکت نکرده و بر روی صندلی می‌باشد. آل آقا جلو‌تر حرکت می‌کند و اقدام با کمک شهید آل آقا، راه پایگاه را پیش می‌گیرد. در این هنگام شهید یاسینی به هوش می‌آید و درحالی که تمام صورت او آغشته به خون بود، به دلیل دید بهتر تصمیم می‌گیرد تا هدایت هواپیما را بعهده بگیرد و درحالی که مجروح بوده، هواپیما را به سلامت در پایگاه بوشهر به زمین می‌نشاند.
شهید یاسینی با این که چند بار به دلایل مختلف از هواپیما اجکت (خروج شدن اضطراری از هواپیما در حین پرواز) داشت و از ناحیه کمر جانباز 55 درصد بود، ولی هیچ گاه درد کمر و مسئولیت‌های فراوانی که داشت مانع از پروازهای جنگی او نمی‌شد. به قدری متواضع بود که حتی برادرش خبر نداشت که او جانباز می‌باشد.
شهید یاسینی عاشق پرواز بود. او با انواع مختلف هواپیما از جمله اف 4 - اف 5 - میگ 29 - سوخو 24 و پی 3 اف پرواز کرد که از این حیث، از خود یک رکورد بجای گذاشت ولی هواپیمای محبوبش، اف 4 (فانتوم) بود.
یاسینی تا زمان شهادت با این که یکی از فرماندهان نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی بود و تمام فعالیت‌های ستادی را انجام می‌داد، به عنوان استاد خلبان مشغول آموزش دانشجویان خلبانی بود.
مسئولیت‌های شهید
این شهید بزرگوار در طول دوران حیات خود بجز این که همواره به عنوان افسر خلبان اف 4 خدمت می‌کرد، مسئولیت‌های فروانی هم داشت که از آن جمله می‌توان به موارد زیر اشاره کرد:
- فرمانده عملیات پایگاه سوم شکاری همدان
- فرمانده پایگاه‌های شکاری همدان و چابهار از سال‌های 1363 تا 1365
- افسر هماهنگ‌کننده آموزش خلبانان ایرانی در پاکستان در سال 1364
- فرمانده پایگاه ششم شکاری بوشهر در سال 1367
- فرمانده منطقه هوایی شیراز در سال 1371
- معاون هماهنگ‌کننده و رئیس ستاد نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران
در تاریخ 15/12/73 در ساعت 30/6 صبح هواپیمای حامل فرماندهان ارشد نیروی هوایی، از تهران به سمت کیش پرواز کرد تا فرماندهان در جلسه شورای هماهنگی نیروی هوایی در کیش شرکت کنند. بعداز ظهر قرار می‌شود که هواپیما قبل از بازگشت به تهران، در پایگاه هوایی اصفهان توقفی کوتاه نماید. بعد از بازدیدی کوتاه از این پایگاه، هواپیما در ساعت 30/8 شب آماده پرواز به سمت تهران می‌شود و پس از دقایقی هواپیما به پرواز درمی آید. ناگهان در ساعت 42/8 شب از سوی خلبان اعلام می‌شود که به علت بازشدن پنجره کابین خلبان، هواپیما مجبور به فرود اضطراری می‌باشد. لحظاتی بعد هواپیما در حال گردش برای نشستن بر روی باند در 64 کیلومتری جنوب پایگاه اصفهان، سقوط می‌کند و چراغ زندگی سید علیرضا یاسینی برای همیشه خاموش می‌شود و او به درجه رفیع شهادت نائل می‌آید. ازوی سه فرزند پسر و یک دختر به یادگار مانده ولی یاد و خاطره دلاوری‌ها و رشادت هایش، هیچگاه از ذهن مردم ایران و به خصوص پرسنل غیور نیروی هوایی ارتش، پاک نخواهد شد.
مقام معظم رهبری در مراسم گرامیداشت این شهید بزرگوار، در وصف او فرمودند:
- فقدان بزرگی بود، نه فقط برای شما، برای من هم این طور بود. ولی خب چاره‌ای نیست باید تحمل کرد. شهید یاسینی مردی مومن بود، پرتلاش بود، صادق بود، صمیمی بود و خود همین‌ها موجب شده بود که به ایشان امیدوار باشم. در این حوادث سخت است که جوهر ما آشکار می‌شود و نیروها و توانایی‌های درونی ما آشکار می‌شود.
مقام معظم رهبری در جمع خانواده این عزیز نیز فرمودند:
-من به شهید یاسینی خیلی امیدوار بودم من همین حالا به ایشان (سرتیپ بقایی فرمانده سابق نیروی هوایی ارتش) می‌گفتم خیلی به این جوان امید داشتم برای آینده، ولی حالا خداوند متعال این جوری مقدر کرده بود، چاره‌ای نیست باید تحمل کرد و این تقدیرات الهی است.
در پایان توجه خوانندگان عزیز را به خاطراتی از این شهید بزرگوار که توسط دوستان هم پرواز و پرسنل او نقل شده است جلب می‌نمایم.
یک هفته از حمله عراق به میهن اسلامیمان می‌گذشت. در آن یک هفته , ما با انجام چندین ماموریت موفقیت آمیز , آنچه در دوران آموزشی یاد گرفته بودیم , به صورت عملی تجربه می‌کردیم , ولی خیلی چیزها که زمان آموزشی آموخته بودیم , در جنگ قابل پیاده کردن نبود. بر عکس , در شرایط مختلف , مواردی را تجربه کرده بودیم که در آموزش به آن اشاره‌ای نشده بود.
روز ششم مهر ماه 59 , ماموریتی به ما محول شد. در این ماموریت چهار هواپیمای " اف ـ 4 " برای بمباران پل " الکوت " در برنامه قرار گرفته بودند. این بار نیز من کابین عقب هواپیمای جناب سروان یاسینی بودم و شش تن دیگر از خلبانان با ما هم پرواز بودند.
طبق اطلاعات رسیده , این پل برای دشمن جنبه حیاتی داشت و انهدام آن موجب قطع پشتیبانی نیروهای دشمن در منطقه جنوب می‌شد. در حقیقت , پل در شهر الکوت واقع شده بود که جنوب عراق را با شمال آن مرتبط می‌کرد. به هر حال بعد از انجام توجیه با هواپیماهایی که به انواع بمب مجهز شده بودند , به پرواز در آمدیم. در حالی که یکی یکی شهرهای کوچک و بزرگ خود را پشت سر می‌گذاشتیم از بالای اروند رود هم گذشتیم و ارتفاع خود را کم کردیم تا از دید رادارهای دشمن پنهان باشیم. وقتی که نزدیک جزیره مجنون رسیدیم آرایش خود را تغییر داده , به سوی هدف پیش می‌رفتیم که ناگهان تعداد سی چهل دستگاه لودر و بولدوز را در حال ساختن خاکریز مشاهده کردیم. جناب یاسینی را صدا زدم و گفتم:
آقا رضا! اینها را مورد هدف قرار بدهیم؟
نه آقا مسعود! البته اهمیت انهدام اینها کمتر از پل نیست , ولی الان باید سر وقت پل بریم !
در جوابش گفتم:
برای فردا هم هدف جدیدی پیدا کردیم !
چون بیشتر پروازهای برون مرزی داوطلبانه انجام می‌شد. اگر هدف مهمی را در طول مسیر مشاهده می‌کردیم می‌زدیم. لذا نه تنها از مرکز مورد بازخواست قرار نمی‌گرفتیم که چرا طبق برنامه عمل نکردیم ; بلکه خوشحال هم می‌شدند.
ما با سرعت مافوق صوت در خاک عراق به سوی هدف به پیش می‌تاختیم , با نزدیک شدن به شهر الکوت یک بار دیگر زمان پرواز و سرعت را محاسبه کردم و گفتم:
آقا رضا! دو ثانیه دیگر بالای هدف هستیم.
الان اوج می‌گیرم.
هنوز ثانیه‌ای نگذشته بود که پل الکوت نمایان شد و جناب یاسینی در حال افزایش ارتفاع بود که بتواند با شیرجه‌ای مناسب بمبها را روی پل رها سازد , که یک باره صدا زد:
مسعود! تعدادی از مردم غیرنظامی در حال عبور از روی پل هستند , یک گردشی انجام می‌دهیم تا روی پل خلوت شود.
با این حرف او , بقیه هواپیماها هم گردشی بیضی شکل روی الکوت انجام دادند و دوباره روی پل قرار گرفتیم. هنوز روی پل مملو از جمعیت بود که رضا دوباره ادامه داد و گفت:
معطل شدن در اینجا خطرناک است , برویم هدفی را که در سر راه دیدیم بزنیم.
بقیه خلبانها هم موافقتشان را از پشت رادیو اعلام کردند و هر چهار فروند بال در بال هم به سوی جزیره مجنون تغی?ر مسیر دادیم. چند لحظه بعد , همگی بالای سر لودر و بلدوزرهایی که برای توپخانه عراق خاکریز احداث می‌کردند, قرار گرفتیم. بمب هایمان را روی سر آنها رها کرده و به پایگاه برگشتیم , در حالی که همگی از ته دل خوشحال بودیم که انسان بی‌گناهی را مورد هدف قرار نداده ایم.
***
"تابستان بود. هوای بوشهر شرجی و گرما به اوج خود رسیده بود. در چنین شرایطی به همراه جناب سرهنگ یاسینی که در آن موقع فرمانده پایگاه بود، سوار بر هواپیمای جمبوجت 747 عازم تهران بودیم.
با سوار شدن سایر مسافران که عمدتاً خانواده‌های پرسنل بودند، هواپیما از رَمپ حرکت کرد و در ابتدای باند پرواز قرار گرفت. دقایقی منتظر ماندیم تا برج مراقبت اجازه پرواز دهد. ناگاه هواپیما دور زد و راه برگشت به ترمینال را در پیش گرفت. علت را جویا شدیم. در پاسخ گفتند: "دو نفر از مسئولان پایگاه جا مانده‌اند و رئیس ترمینال از ما خواسته تا برگردیم آنها را نیز سوار کنیم." در همین حین، نگاهی به چهره جناب سرهنگ یاسینی انداختم. تا آن زمان او را آن گونه عصبانی ندیده بودم. هواپیما به جلوی ترمینال رسید و از حرکت باز ایستاد. متوجه شدم، شهید یاسینی قصد دارد پیاده شود. پرسیدم:
-جناب سرهنگ! پیاده می‌شوید؟
-بله، می‌خواهم بدانم این آقایان کی هستند که اینقدر نفوذ دارند و قادرند هواپیما را با 400 مسافر برگردانند؟! از طرفی رئیس ترمینال چرا باید دست به چنین اقدامی بزند؟!
او در مقابل چشم مسافران آن دو را فراخواند. وقتی که دید هیچ دلیل قانع کننده‌ای برای انجام آن کارشان ندارند، هر دو را روانه بازداشتگاه کرد!
هواپیما کم کم آماده پرواز می‌شد. این در حالی بود که او همچنان پایین ایستاده بود و به نظر می‌رسید که قصد سوار شدن ندارد. سریع از پلکان هواپیما پایین رفتم، خود را به او رساندم و گفتم:
- جناب سرهنگ! مگر شما تشریف نمی‌آورید؟!
نگاهش را به زمین دوخت و گفت:
- شما بفرمایید. من نمی‌توانم در چشمان مسافران و خلبان نگاه کنم.
تهیه و تنظیم: جندقی
* شهید سرلشگر یاسینی حتی در موقعی که به سمت فرماندهی پایگاه هم منسوب شد، در انجام عملیات برون مرزی پیش قدم بود و در اوج شهامت و دلاوری در نبردها حضور می‌یافت
* شهید یاسینی در همان حال که یکی از فرماندهان نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی بود و تمام فعالیت‌های ستادی را انجام می‌داد، به عنوان استاد خلبان مشغول آموزش دانشجویان خلبانی بود
* رهبر معظم انقلاب شهید یاسینی را مردی مؤمن، پرتلاش، صمیمی می‌دانست و همواره به نیکی از او یاد می‌کرد

  • محمد جواد سلطانی فرد



عنوان:ساقط کردن پهپاد جاسوسی موساد توسط سپاه پاسداران انقلاب اسلامی


  • محمد جواد سلطانی فرد

  • محمد جواد سلطانی فرد

«بسم الله الرحمن الر حیم»

کلیپی از خاطرات مقام معظم رهبری(مدظله العالی)ازآزادگان جنگ تحمیلیدریافت

  • محمد جواد سلطانی فرد

« بسم رب الشهدأ والصدیقین »

تصاویری از دو شهید گمنام در دانشگاه قم

تشیع پیکر دو شهید گمنام

پیکر پاک و مطهر دو شهید گمنام هشت سال دفاع مقدس روز سه شنبه 28/09/1391 پس از تشییع، در دانشگاه قم به خاک سپرده شد.

بسمه تعالی

« و من المومنین رجال صدقوا ما عاهدوا الله علیه فمنهم من قضی نحبه و منهم من ینتظر »

سلام و درود بر ارواح ناب و ابدان پاکی که به پیمان صادقانه خویش وفا کردند و آئینه دل به نور آیات الهی تابناک نموده، پرستو وار کوچ به رضوان جاودانه الهی را برگزیدند .

در آستانه ماه صفر و هنگامه عروج رحمه للعالمین و در زمانه سوگ حسینی و عزای رضوی، سهم دل های پر خروش دانشگاهیان قم از باران رحمت میزبانی گمنام شهیدانی است که خاک دانش را شمیم حماسه می بخشند و عطر ایمان .

سعادتمندانی که دیدار یار و حیات جاودانه در رضوان الله پاداش خون های سرخ آنان است . خون هایی که شجره طبیه عزت و افتخار را به تأسی ازمولایشان حسین بن علی (ع) سیرآب ساخت و شکوفه " هیهات منا الذله " را بر شاخسار آن رویاند.

خون هایی که تعبییری ازحیات جاوید و معنایی نو از مرگ اندیشی را به آستان فهم بشر عرضه داشتند و جان، گرامی ترین حقیقت آدمی را در طبق اخلاص به آستان بلند حضرت احدیت هدیه دادند.

دانشگاه قم میزبان اسماعیل مسلکان ابراهیم طینتی، است که در گستره بینش توحیدی چراغ هدایتی خواهند بود که در پرتو شعاع درخشان و زرین آنان نسل فرهیخته دانشجو با استمداد از انوار آیات الهی، کنف هدایت و حجت الله علی الارض (عج) مسیر خویش به طریق سعادت خواهد برد .

خدای بزرگ را سپاس می گوئیم که نعمت بهره مندی از برکات حضور شاهدان شهید سال های حماسه و غیرت را به دانشگاهیان قم عنایت فرمود و از درگاه بلند آستانش توفیق رهروی طریق راستی شان را خواهانیم .

  • محمد جواد سلطانی فرد

مداحی

۲۴
مرداد


دریافت
حجم: 1.17 مگابایتدریافت

حجم: 1.57 مگابایت

دریافتدریافت

  • محمد جواد سلطانی فرد